سنت پیامبر آخرالزمان: ازدواج
روابط قبل و بعد،موانع،آسیبها و... در ازدواج
واقعيت تلخ است. در جامعه ما كمتر زوجي راه خوشبختي را درست ياد گرفته. خيلي عجيب است؟ باور كنيد نيست. نه اينكه هيچ زوج خوشبختي وجود ندارد؛چرا اتفاقا كم هم نيستند، اگرچه خيلي زياد هم نيستند؛ ولي اجازه بدهيد در تعريف خوشبختي هم به توافق برسيم. همه زوجهايي كه زير يك سقف زندگي ميكنند و صداي دعواهايشان را تا به حال هيچ همسايهاي نشنيده، لزوما خوشبخت نيستند. نه تنها خوشبخت نيستند كه حتي ممكن است طلاق گرفته باشند. عجيب است؟ باور كنيد نيست. طلاق، از نظر مشاوران خانواده، فقط با امضاكردن يك برگه اتفاق نميافتد. خيلي زوجها سالهاست طلاق گرفتهاند و كنار هم دارند زندگي ميكنند. شايد شما هم فقط اگر كمي چشمهايتان را باز كنيد و گول لبخندهاي زوركي آدمها به يكديگر را نخوريد، متوجه حضور اين زوجهاي «طلاق عاطفي» گرفته، ميشويد.
خوشبختي را ياد ميگيريم؟ تعداد زوجهايي كه خوشبخت هستند، به اين معنا كه از زندگي باهم لذت ميبرند، در آغوش هم به آرامش ميرسند، از كنارهم بودن راضياند و آينده را در ذهنشان با هم ترسيم ميكنند، واقعا چقدر است؟ هيچ كس نميتواند آمار بگيرد. نه اما به هرحال، تعدادي از زوجها خوب و خوش و خرم زندگي ميكنند و در مجموع خوشبختند.
اصلي كه مردان بايد رعايت كنند؛ كنترل
اصلي كه زنان بايد رعايت كنند؛ تحسين
یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : ابوذر
پژوهشگران علم روانشناسي در رتبهبندي فشارهاي رواني كه ميتواند يك فرد را تحتتاثير قرار بدهد، «ازدواج» را جزو پرفشارترين موقعيتهاي زندگي معرفي ميكنند. تمايل نداشتن به ازدواج در ميان جوانان، چند سال است كه ذهن جامعه را بهخود مشغول كرده. جدا از پيامدهاي اجتماعي اين موضوع، شناخت چرايي و چگونگي اين تمايل نداشتن، مسئلهاي مهم بهنظر ميرسد. وقتي پاي ازدواج به ميان ميآيد، در دوره كنوني بهطور طبيعي افراد متولد دهه 60 در خط مقدم انتخابها قرار ميگيرند.
![]()
مهمترين بهانههاي فرار
چرا از ازدواج ميترسند؟
یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : ابوذر
چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : ابوذر
ما گاهی اوقات علیرغم حس و نیت خود، با رفتارمان همسرمان را دلسرد میکنیم. چهار روش دلسرد کردن وجود دارد: 1- سلطهگری زیرکانه گاهی اوقات احساس میکنیم روش ما، بهترین روش و تنها راه موفقیت و تنها راه رسیدن به هدف است، در نتیجه برای آنکه کارها درست انجام شود، تصدی کارها را به عهده گرفته و پیشرفت همسرمان را نادیده میگیریم. در این حالت ، علیرغم این که حسن نیت داریم، عملاً زیرکانه سلطهگری میکنیم. این سلطهگری، همسر ما را دلسرد کرده و در او احساس طرد شدن ایجاد می کند. 2- ترساندن وقتی انتظارات شما از همسرتان انتها ندارد، او نتیجه میگیرد که هر چقدر موفق شود هم نمیتواند به ملاکهای شما برسد. ترساندن مثل سلطه گری زیرکانه، احساس طرد شدن و دلسردی را در همسرتان دامن میزند. این روش گاهی اوقات موجب افسردگی و حتی طلاق میشود. 3- تصدیق نکردن پیشرفت تصدیق نکردن پیشرفت یکدیگر، صورت دیگری از دلسردی زیرکانه است. سکوت باعث میشود همسرتان بازخورد لازم برای ادامه دادن تلاشهایش را نگیرد. این عمل نیز، در طرف مقابل احساس طرد شدگی ایجاد میکند. 4- حساسیت بیش از حد اگر پیرو این فرض غلط باشید که «من وقتی کسی میشوم که از دیگران بیشتر باشم» هرگاه برتری خیالی شما به خطر بیفتد، دست به حمله میزنید. برای مثال، اگر همسرتان از سر و وضع و لباس مرد یا زن دیگری تعریف کند، از دستپخت او تعریف کند یا محبت و راحتی زن یا مرد دیگری را بستاید، اظهارات او را حمل بر تحقیر خودتان خواهید کرد و عصبانی میشوید. و بالاخره این حساسیت بیش از حد بر مشارکت و خطر پذیری در زندگی زناشویی تأثیر میگذارد. چنین زن و شوهرهایی، حرف یکدیگر را طور دیگری میشنوند و محتاط میشوند شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : ابوذر
در چند سال اخیر، روانشناسان و جامعهشناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداختهاند كه قبلاً برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما میشود؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گستردهای در سراسر جهان انجام دادهاند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوعدوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر میگذارد. حوزه جدید روانشناسی مثبت پر از یافتههای جدیدی حاكی از آن است كه اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابتشده برای افزایش رضایت عبارتند از:
1. لحظات روزانه زندگی را درك كنید
هر از چندی مكث كنید تا گل سرخی را ببویید یا كودكان را حین بازی تماشا كنید. كسانی كه درنگ میكنند تا وقایعی را كه بهطور عادی با عجله پشت سر میگذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فكر میكنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و كاهش افسردگی گزارش میكنند.
2. از مقایسه بپرهیزید
چشم و همچشمی جزئی از بسیاری از فرهنگهاست اما مقایسه خودمان با سایرین میتواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد كند. به جای مقایسه كردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف كنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.
3. بیش از اندازه به پول توجه نكنید
كسانی كه پول را در رأس فهرست اولویتهای خود قرار میدهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگهای گوناگون یكسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در كالاهای مادی بجوییم، كمتر آن را مییابیم. رضایت، عمر كوتاهی دارد و گذراست. پولدوستان نیز در آزمون پویایی و خودشكوفایی نمره اندكی میگیرند.
4. اهداف معنادار داشته باشید
كسانی كه برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش میكنند، بسیار راضیتر از كسانی هستند كه رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف میتواند به سادگی یادگرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچهها به شیوهای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل كار و چه در خانه آن است كه فعالیتهایی انجام دهیم كه از نظر شخصی هم لذتبخش و هم مهم باشد.
5. در كار ابتكار به خرج دهید
میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتكاری كه به خرج میدهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی كه خلاقیت به خرج میدهیم، به دیگران كمك میكنیم و راههای بهبود در امور را پیشنهاد میكنیم یا كارهای اضافی انجام میدهیم، از كارمان بیشتر احساس اغنا میكنیم.
6. دوست پیدا كنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف كمیت رابطه با افراد كافی نیست، بلكه كیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیك نیاز دارد؛ رابطهای كه در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.
7. لبخند بزنید، حتی زمانی كه حالش را ندارید
بهنظر ساده میرسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امكانات موجود، فرصتها و موفقیت را میبینند. وقتی آنان به آینده نگاه میكنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور میكنند، معمولا گزینههای مثبت را میبینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشدهاید كه نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل میشود.
8. طوری تشكر كنید كه گویی واقعاً قدردان هستید
كسانی كه عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً سالمتر و خوشبینتر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت میكنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی كه به كسانی كه به آنان كمك كردهاند، نامه تشكرآمیز مینویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یك نامه تشكرآمیز تا هفتهها طول میكشد.
9. از خانه بیرون بروید و ورزش كنید
تحقیقات نشان میدهد كه ورزش میتواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچگونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز بهمراتب كمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان میدهد، امكان تعامل با دیگران را فراهم میكند، هورمونهای عامل احساس خوب را در بدن آزاد میكند و عزت نفس را افزایش میدهد.
10. بخشش را فراموش نكنید
نوعدوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل كنید و از این كار مقصودی را بجویید. محققان میگویند كمك به همسایه، داوطلبشدن برای انجام كارهای عامالمنفعه یا اهدای كالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص میشود كه مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد كه از ورزش كردن یا ترك كردن سیگار هم بیشتر است. گوش كردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارتها، توجه به موفقیتهای دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت میافزاید. محققان میگویند كسانی كه برای دیگران خرج میكنند، بیشتر از كسانی كه برای خودشان خرج میكنند، احساس رضایت میكنند.
شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : ابوذر
شکاکیت بیماری افراد ضعیف النفس و بداندیش است. هرکس دو عنصر اساسی حسادت و خودکم بینی را داشته باشد به شکاکیت هم دچار خواهد شد .البته گاهی هم ممکن است ابتدا زمینه های شک به وجود آید و سپس فرد مشکوک با افراط در شک ،دچار ضعف اخلاقی و حسادت نیز بشود. بنابراین برای درمان آن،ضمن پاکسازی زمینه های شک، با این دو عامل نیز باید مبارزه کرد. تنها، کسی که همسر شکاکی داشته باشد می داند شکاکیت چه درد بی درمانی است و چه جهنمی از آن ساخته می شود.
************************************
فرد شکاک اعم از زن یا مرد، به اندازه تسلط، نفوذ و توانی که در زندگی دارد، همسرش را محدود و محروم می سازد. فرد شکاک حتی اگر در زمان حال مسئله ای برای شک کردن پیدا نکند، مشکلاتی را برای آینده فرض کرده و به عملکرد درست همسرش در مقابل آن مشکلات فرضی شک می کند. لذا اگر چه امتناع از توضیح و استدلال منطقی، وضعیت فرد شکاک را بدتر می کند، اما پاسخ دادن و روشن کردن نقاط مبهم نیز، چندان مشکلی را حل نمی کند. مثلا اگر زنی اکنون از تعهد و وفاداری همسرش مطمئن است و به دلیل اقدامات منطقی و صداقت او دلیلی برای ایراد گرفتن پیدا نمی کند، فرض می کند در آینده کسی قصد فریب همسرش را خواهد داشت; آنگاه به وفاداری و تعهد همسر خود در شرایط فرضی آینده شک می کند لذا بازهم آرامش نخواهد داشت. یک کارشناس ارشد روانشناسی می گوید: "این افراد تصور می کنند در صورت بروز مشکل نمی توانند آن را حل کنند پس تلاش می کنند از وقوع مشکل جلوگیری کنند.
*************************************
اتفاقات را فاجعه آمیز و بزرگ می بینند و پیامدهای آن را بسیار ناگوار و تلخ می شمارند و ابعاد منفی یک حادثه را عمق می دهند به این دلیل برای واقع نشدن حادثه، مدام در آینده زندگی می کنند و از حال لذت نمی برند. به این ترتیب اغلب از احساس نارضایتی مدام و اضطراب در رنج هستند و از آن جا که نمی توانند آینده را به طور کامل پیش بینی کنند و مانع وقوع حوادث ریز و درشت شوند هرگز به رضایت از زندگی دست پیدا نمی کنند. در واقع آنها حتی اگر مشکلی نداشته باشند همیشه در اضطراب مشکلات احتمالی آینده هستند و نمی توانند به رضایت خاطر برسند. وی درباره نحوه برخورد با افراد شکاک می گوید: همسران نقش مهمی در گرایش یکدیگر به شک و بدبینی و یا درمان آن دارند، گاهی همسران به شک و دودلی یکدیگر دامن می زنند و وقتی نقطه ضعف همسرشان را می یابند او را از این طریق تحت فشار قرار می دهند در حالی که این رفتارها به بغرنج تر شدن اوضاع منجر می شود."
**************************************
اگرچه شکاکیت مردان مشکل سازتر است اما ندرتا مردی با این بیماری دست و پنجه نرم می کند در حالی که شکاکیت در بین زنان کم و غیرمعمول نیست. رواج شکاکیت بیشتر در بین زنان دلایل خاصی دارد که به شرایط نامتعادل زندگی زنان در جوامع باز می گردد. ترس و توجه عمیق به خطراتی که خانواده ها را از هم می پاشد از این دلایل است. وقتی ازدواج مجدد مرد متاهل به راحتی امکانپذیر است; وقتی همه ما از برخی ازدواجهای زیر زمینی اطرافیانمان اطلاعاتی داریم، طبیعی است که نگران باشیم. وقتی بدحجابی و بی قید و بندی در بسیاری از محیط های کاری فاسد، منجر به فروپاشیدن خانواده ها می شود; وقتی تجربیات متعددی ثابت کرده است که هر زندگی محکمی هم تزلزل پذیر است، ترس زن خانواده دار، نیز پیامدی طبیعی خواهد بود.
**************************************
بنابراین ترس، عمده ترین عامل شکاکیت زنان محسوب می شود. بی توجهی به این ترس و دامن زدن به آن با شکل های مختلف شوخی، لاابالی گری، امتناع از توضیح رفتارهای مبهم و... می تواند عامل تقویت شک باشد که در این صورت خود مردان هم در جهنمی که برای خود می سازند، مقصرند .مردها باید رفتاری منطقی و واضح داشته باشند. پنهانکاری و ایجاد ابهام، شک ساز است. اما زنان نیز باید بپذیرند که وقتی دچار شک و وسواس هاس شک می شوند رفتاری بسیار غیر منطقی دارند. خیلی از اوقات نحوه سوال پرسیدن یا محتوای سوالات، موجب توهین به مرد است و همین امر سبب خود داری او از پاسخ نیز می شود. زنان ،خود نیز اگر بنا باشد برای هرکار کوچک و بزرگی توضیح بدهند خسته و عصبانی خواهند شد. چنانچه مردی از نظر اطرافیان متعهد و خانواده دار تلقی شود ،ایراد ها و شک و وسواس های زن بی مورد و از روی بیماری شکاکیت است و زن موظف است با آن مبارزه کند مگر اینکه واقعا دلایلی منطقی و واضح برای شک ارائه دهد که نه تنها از نظر خود زن ،بلکه از نظر دیگران هم منطقی حساب شود. به هر حال وقتی شک و وسواس ایجاد شد همسران هر دو وظیفه دارند آن را از بین ببرند قسمت بیشتر درمان، وظیفه خود شکاک است و قسمت دیگر وظیفه همسر اوست.
***************************************
در راه مبارزه با شک، مشورت کردن با مشاورین مجرب بسیار خوب و کارساز است. تقویت زمینه های اعتماد در وجود خود فرد شکاک نیز راهکار اصلی محسوب می شود. شکاک نه تنها نسبت به همسر، بلکه نسبت به همه اطرافیان خود به تمرین اعتماد احتیاج دارد. تقویت توکل و ایمان به خدا نیز بسیار مفید است .اصلا یکی از پایه های شک، ضعف ایمان است. زیرا زمینه های شک همواره در دنیا فراهم است. افراد خود باید با رعایت بهداشت معنوی و اخلاقی از ابتلا به آن ایمن باشند. فرد شکاک، قطعا از ایمان ضعیفی برخوردار است. توکل به خداوند هیچ گاه شک و سو»ظن را تقویت نمی کند بلکه آن را به کلی از بین می برد. کسی که معتقد است خدای مهربان و مقتدری هست که در مواقع نیاز به کمک بنده می شتابد و او را به بهترین شکل ممکن یاری می رساند، هیچگاه از خیانت اطرافیان خود و یا هر حادثه احتمالی هولناک دیگری نخواهد ترسید. بیکاری نیز زمینه های شک را تقویت می کند. فرد شکاک باید به کار یا هنری که مورد علاقه اوست و واقعا فکر و قلبش را مشغول می کند، اشتغال ورزد. هرکاری که موجب درمان حسادت و تقویت اعتماد به نفس باشد، هم در درمان شک موثر است که باید راهکارهای آن را در موضوعات حسد و اعتماد به نفس جستجو کرد.
شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : ابوذر
شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : ابوذر
در سال های اخیر، به ویژه در سنین زیر ۳۰ سال، شاهد ازدواج هایی هستیم که به باور خیلی ها، خارج از عرف است، مثلا دختری ۲۶ ساله تصمیم می گیرد با پسری ۲۱ ساله ازدواج کند...
گاهی در مراحل اولیه و با توجه به فشار خانواده ها طرفین از این کار صرف نظر می کنند ولی گاهی هم عروسی سرمی گیرد. برای بررسی معضلات و آسیب های چنین ازدواج هایی با دکتر بدری السادات بهرامی، مشاور خانواده و مدرس دانشگاه، گفت وگو کردیم.
▪ خانم دکتر! در سال های اخیر ازدواج دختران با پسران کوچک تر از خود که معمولا هم خانواده ها و هم جامعه با آن مخالف اند بیشتر شده است. دلیل افزایش چنین ازدواج هایی چیست؟
معمولا پسر جوانی که نیاز عاطفی به او فشار می آورد ولی هنوز آمادگی تشکیل خانواده و زندگی مستقل ندارد، با مشاهده موفقیت مالی و اجتماعی دختر خانمی که دانشگاه را به پایان رسانده، مشغول کار است، درآمد دارد و نسبت به او ابراز تمایل می کند، سست می شود. خانواده اش را وادار می کند با ازدواج او موافقت کنند. این اتفاق در سنین بالاتر هم می افتد، مثلا دختری ۳۷ ساله با پسری ۳۳ ساله ازدواج می کند ولی پس از مدتی به زنی سرخورده تبدیل می شود و پایانی تلخ رقم می خورد.
▪ آفت چنین ازدواج هایی چیست؟ چرا اطرافیان مدام تکرار می کنند این اقدام عاقبت خوشی ندارد؟
چون معمولا وقتی چند سالی از زندگی می گذرد، پسر سر و سامان می گیرد و بعد از یافتن شغل خوب و جایگاه اجتماعی مناسب، حس می کند دلایل لازم برای ماندن در این زندگی را ندارد، بنابراین کم کم رابطه اش با همسرش سرد می شود. زن هم حس می کند پلکان ترقی و رشد همسرش بوده و حالا که چند سال از زندگی مشترک گذشته، دیگر از این زندگی خسته شده و او را نمی پسندد. اگر فرزندی هم داشته باشند، شرایط بدتر می شود زیرا بچه به شدت آسیب می بیند. خانم هایی که سن بیشتری دارند، سن و احساسات خود را برای مادر شدن مناسب می دانند و اصرار دارند بچه دار شوند. آقایان هم با وجود اینکه با توجه به سن و سال و احساساتشان، تمایلی به این کار ندارند، می پذیرند. بچه های والدینی که بدون عشق و عاطفه کنار هم زندگی می کنند، صدمه می بینند زیرا پدر و مادرشان اغلب از خانه گریزان هستند.
▪ مرد با تمایل و میل باطنی خود با خانمی که از او بزرگ تر است ازدواج می کند پس چرا معمولا برای جدایی پیشقدم می شود؟
مرد جوان به مرور همسرش را تنها می گذارد چون در مقایسه ای درست یا غلط، درمی یابد می توانسته با دختری که ۱۰ یا ۱۵ سال از همسر فعلی اش کوچک تر بوده، ازدواج کند و به خود این حق را می دهد که خانواده اش را ترک کند. درنهایت زن می ماند و انتخاب اشتباهی که چند سال قبل بر آن اصرار داشته و تصمیمی که براساس احساسات و کورکورانه گرفته است. این خانم?ها معمولا قبل از ازدواج معتقدند مخالفانی که تکرار می?کردند «موقعیت تو برای او مهم است نه خودت» یا «او به خاطر خودت مشتاق به ازدواج نیست» به آنها حسودی کرده اند!
▪ چرا چنین ازدواج هایی این روزها زیاد دیده می شود؟
چون سن ازدواج بالا رفته و بیشتر پسرها یی که به سن ازدواج می رسند، تمایلی به تشکیل خانواده ندارند. به جز مشکلات اقتصادی، خیلی از مشکلات و معضلات اجتماعی که گریبانگیر جامعه شده، از جمله وجود زنان خیابانی به تجرد ناخواسته دختران و پسران منجر شده است. به علاوه چون این روزها خانم ها می توانند در عرصه های مختلف اجتماعی حضور پیدا کنند، موقعیت و جایگاه خوبی در جامعه به دست می آورند و با گروه های مختلف سنی هم در تماس قرار می گیرند. این ارتباط ها اگر کنترل شده نباشد و مدیریت نشود به بیراهه می رود. در چنین حالتی است که ناگهان چشم باز می کنند و می بینند دل در گروی کسی دارند که از هیچ نظر با آنها سنخیت ندارد و نه تنها از دو دنیای متفاوت هستند، بلکه آقا چند سال هم از آنها کوچک تر است. اگر هم کار به ازدواج نرسد، فکر می کنند احساسات و موقعیت اجتماعی شان، به بازی گرفته شده است.
▪ با این تفاسیر چطور می توان ازدواج کرد و خوشبخت شد؟ تمام ازدواج هایی که سن عروس در آنها بیشتر از داماد است، پایانی تلخ خواهد داشت؟
نه، اگر تناسب ها و معیارهای بین دختر و پسر در سطح معقولی باشند، ۱ یا ۲ سال بزرگ تر بودن عروس خانم و این فاصله سنی معکوس ولی اندک، بحران ایجاد نمی کند اما فاصله سنی معکوس ۶ یا ۷ سال یک زوج واقعا نگران کننده است. تجربه نشان داده عمر این ازدواج ها خیلی زود به سرمی آید و پس از چند سال زندگی مشترک، با خانم های سرخورده ای مواجه می شویم که باوجود آن شور و شوق اولیه برای به دست آوردن همسری جوان تر از دیگر همسالانشان، احساس شکست و ندامت می کنند.
▪ چطور باید تناسب در ازدواج را سنجید؟ چه معیارهایی باید بیشتر موردتوجه قرار بگیرند؟
درحقیقت چارچوب های اولیه لازم برای تشکیل زندگی مشترک باید وجود داشته باشد تا ما از نظر علمی یک زوج جوان را تشویق کنیم با هم ازدواج کنند. بعد از آن می گوییم که این ازدواج موفق خواهد بود یا نه. اگر این تناسب ها در دوره آشنایی اولیه سنجیده نشوند و دختر و پسر آنقدر براساس عواطف پیش بروند که توصیه های منطقی بزرگ ترها یا کارشناسان را نپذیرند، صددرصد می توان گفت زندگی مشترک موفقی نخواهند داشت. به مرور زمان، این عدم تناسب ها واضح تر می شود و آنها را آزار می دهد. دانستن اینکه تربیت، شیوه رشد و تکامل، محیط تربیتی و فرهنگ خانواده طرف مقابل چگونه است، واقعا مهم است. افراد علاوه بر صفات شخصیتی و رفتاری که از والدین خود به ارث می برند، با توجه به محیطی که در آن پرورش یافته اند، رفتارهایی نهفته در وجود خود دارند که در شرایط خاص بروز پیدا می کند. شما باید از نظر خانوادگی با همسرتان تناسب داشته باشید تا بتوانید او را درک کنید. فرض کنید در خانواده مرد، مردسالاری حاکم بوده و با این طرز فکر بزرگ شده و در خانه خانم فرهنگی کاملا مخالف این نگرش وجود داشته است. آیا حرف ها و باورهای آقا که از کودکی با وجودش عجین شده به نظر خانم مضحک نمی رسد؟ چگونه می توان اصل باورهای همسر را قبول نداشت و درکش کرد؟ به دلیل این عدم تناسب های خانوادگی، شما مدام سر موضوع?های کوچک با یکدیگر جر وبحث های جدی خواهید داشت؛ بحث هایی فرسایشی که پایانی ندارد.
شنبه 7 آبان 1390برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : ابوذر
به گزارش خبرنگار «نیمرخ» برنا، برخی از افراد با اینکه زندگی مشترکی را آغاز کردهاند، اما نمیتوانند، رابطه قبلی خود را فراموش کنند.« مهدی دوایی»دکترای روانشناسی و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی در اینباره به برنا میگوید: یکی از دلایلی که با ارتباط داشتن با جنس مخالف، مخالفت میشود این است که بعد از ازدواج آسیبهایی به وجود میآید که قابل جبران نیست، زیرا از لحاظ روانی یک لنگرگاهی میسازد که جابجایی این لنگرگاه یک مقدار زمانبر است. مهم این است که این افراد نگذارنند، رابطه خاص عاطفی برقرار شود. در این رابطهها گاهی آسیبهای روانی ایجاد میشود که باعث میشود که آن فردی که رابطه قبلی داشته، زمانیکه ازدواج میکند، ذهنش هنوز درگیر رابطه قبلی خود باشد. در این مواقع فرد دچار پرخاشگری، احساس افسردگی، خوشحال بودن مصنوعی و ناامیدی میکند و یا حتی نسبت به رابطه قبلی خود احساس گناه میکند. 7 توصیه برای فراموشکردن دوستیهای بدون سرانجام 1- به تمام این وابستگیها «نه مقدس» بگویید: زمانیکه فردی ذهنش درگیر رابطه قبلی خود است، برای همیشه به این رابطه «نه مقدس» بگوید؛ یعنی تمام ذهن خود را که برای رابطه قبلی خود اشغال کرده است، تخلیه کرده و خود را پایبند زندگی مشترک خود کند. برخی از افراد میگویند«ما میخواهیم با فردی که قبلا رابطه داشتیم، دوباره رابطه برقرار کنیم که فقط از احوالش باخبر باشیم»، و اگر از او باخبر باشیم، حتما با همسرمان زندگی مشترک خوبی داریم و اگر خبری از او نداشته باشیم، در زندگی مشترکمان هم مشکل به وجود آید. که این رفتار کاملا اشتباه است و امکان هرگونه زمینهسازی برای ارتباط مجدد را باید از بین برد. 2- تجربیات جدید ایجاد کنید 3- لنگرگاههای جدید بوجود بیاورید 4- رابطه قبلی خود را نیمهکاره نگذارند 5- عوامل جدایی را در ذهن خود یادآوری کنند 6- جدایی بدون ابراز احساسات 7- هرگونه محرک تداعی خاطرات را از بین ببرند سه شنبه 3 آبان 1390برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : ابوذر
![]() در واقع زن و شوهرها از یکدیگر توقع دارند که طرف مقابلشان در موقعیتهای مختلف و بر اساس کمترین نشانهها پیش بینی کند چه رفتار و حرکتی باید انجام دهد. اما...
یکی از دلایل اختلافات زناشویی و در کل روابط عمیق و صمیمی، مشکل در پیش بینی است. در واقع زمانی که دو نفر با هم صمیمی میشوند امکان پیش بینی بر اساس خاطرات مشترک، درد و دل، هم کلام شدن و حضور در موقعیتهای مختلف و ... افزایش مییابد. اما بعد از اندک زمانی پیشبینی به عنوان یکی از قوتهای رابطه تبدیل به یک انتظار و توقع میشود. در واقع زن و شوهرها از یکدیگر توقع دارند که طرف مقابلشان در موقعیتهای مختلف و بر اساس کمترین نشانهها پیش بینی کند چه رفتار و حرکتی باید انجام دهد. اما آیا ممکن است؟ جواب بله و خیر به این سوال به میزان شناخت دو نفر از یکدیگر وابسته است. اما آیا ذهن و هوشیاری ما همیشه یکسان است؟ جواب این سوال حتماً خیر است. حال دو سوال بالا را با این سوال ترکیب کنید «چرا اول زندگی خوب میفهمد باید چه کند اما الان بلد نیست؟" در واقع ریشه این موضوع در مکانیزمهای ذهن است. یعنی در ابتدای زندگی بنا به تعامل مبهم دو طرف، ذهن زوجین درگیر پیشبینی برای شناخت موضع خود است برای همین سعی میکنند پیشبینی کنند که چه باید بکنند یا طرف مقابلشان چه فکری میکند. اما وقتی چندی از زندگی میگذرد و افراد به هم عادت میکنند ذهن از حالت حساسیت به حالت خوگیری تغییر شکل میدهد؛ چرا که تعامل با همسر از حالت نامشخص به حالت مشخص تغییر شکل مییابد و ذهن بر روابط حاکم میشود. در واقع ذهن وقتی با موضوعی جدید و حساس روبرو میشود بر روی آن سرمایه گذاری میکند اما چون ذهن اقتصادی عمل میکند برای تخصیص هشیاری به مسائل دیگر نسبت به موضوعاتی که موضع و حالتشان مشخص و تکراری میشود، خوگیری پیدا میکند. با یک مثال بهتر متوجه موضوع می شوید؛ روز اولی که گوشی خریدید را به یاد بیاورید. مدام در حال چرخ زدن در قسمتهای مختلف آن هستید. انگار تا همه جای آن را نبینید آرام نمیگیرید. در همین زمان یک هفته بعد، دو هفته بعد و یکسال بعد را در نظر بگیرید. از گوشی دلربای یکسال پیش چه مانده است؟ اما سوال دیگری که مطرح است موضوع تجربه است. یعنی مگر غیر این است که زوجین در مورد خواستههای هم تجربه پیدا میکنند و قدرت پیش بینی آنها افزایش مییابد اما چرا باز در پیشبینی مشکل پیدا میکنند؟ در بسیاری از موارد قدرت پیشبینی افزایش اما تمرکز کاهش مییابد و واکنش زوجین به هم از حالت اکتشافی به حالت کلیشهای تغییر شکل میدهد. در واقع وقتی زندگی زناشویی ادامه مییابد درگیریهای ذهنی افزایش مییابد و ذهنی که تا پیش از این درگیری کمی داشت بیشتر درگیر میشود در نتیجه میزان توجه و هشیاری کاهش مییایبد. این از سویی است که سازمان ذهن سازمانی شناختی هیجانی است بدین معنی که عناصر هیجانی عملکرد آن را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. برای مثال وقتی همسرتان ده روز دیگر یک چک سنگین دارد توقع نداشته باشید که حافظه اش مانند قبل کار کند و به شما و خانه و زندگی مانند گذشته اهمیت بدهد و خواستههای شما را پیشبینی کند. از سویی زن و شوهرها به موازات تغییرات حرکت نمیکنند و زمانی را برای کشف جدید یکدیگر اختصاص نمیدهند و در موقعیتهای مختلف و جدید به تجربیات گذشته خود متوسل میشوند. چرا زنان بیشتر انتظار دارند همسرشان خواستههای آنان را پیشبینی کند؟ دلیل آن تعامل کلامی پیچیدهتر زنان به نسبت مردان است. اگرچه مردان در طول تاریخ در شعر و هنر سردمدار استفاده از تلمیح و کنایه و صور خیال بودهاند اما از پیچیدگیهای کلامی به معنای زنانه آن بسیار کم استفاده کردهاند. برای مثال هیچ شاعر مردی وقتی از کنار نیمکتی میگذرد و میخواهد به همسرش بگوید روی نیمکت بنشینیم نمیگوید«چقدر رنگ نیمکت قشنگ است» اما زنان از این پیچیدگیها برای انتقال پیام بسیار استفاده میکنند. از سویی زنان بنا به نقش جنسیتی خود نسبت به کلامهای بدنی، نشانههای صورت و صوت حساس هستند اما مردها به این نشانه ها توجه نمیکنند. در نتیجه قدرت پیشبینی کلامی و احساسی زنان قویتر از مردان است و از سویی زنان از شیوههای غیر مستقیم برای ابراز خواستههای خود بیشتر استفاده میکنند در نتیجه به نظر میآید زنان بیشتر انتظار دارند که همسرشان پیشبین بهتری باشد. دو شنبه 2 آبان 1390برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : ابوذر
آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
|||||||||||||
![]() |