سنت پیامبر آخرالزمان: ازدواج
روابط قبل و بعد،موانع،آسیبها و... در ازدواج

هفته نامه زندگی مثبت  - ستاره سمائی:

مهرداد کاظم زاده عطوفی، روان شناس بالینی و دبیر انجمن عملی روان شناختی بالینی ایران: همیشه وقتی حرف از عروسی و آغاز زندگی مشترک می شود، تصویری که در ذهن ها نقش می بندد، زوج جوان خوشحالی است که لبخندزنان لباس عروس و داماد بر تن دارند و کنار هم قدم بر می دارند، اما اگر یک بچه را هم به این تصویر اضافه کنیم، چه؟! اشتباه نکنید، منظور بارداری در دوران عقد نیست! یعنی نمی شود عروس خانم یا آقا داماد از ازدواج قبلی شان فرزندی (یا فرزندانی!) داشته باشند؟! قطعا کم نیست تعداد افراد که در چنین شرایطی ازدواج می کنند اما شاید گمتر آنها را در لباس مجلل شب عروسی ببینیم، به خصوص اگر آن کودک متعلق به عروس خانم باشد!

قوانین ازدواج مجدد!


یک ازدواج پیچیده تر!


ازدواج مقوله کاملا پیچیده ای است و حتی وقتی در شرایط عادی و طبیعی بخواهیم ازدواج کنیم، ابعاد مختلفی را باید درنظر بگیریم طبیعتا خیلی وقت ها مواردی پیش می آید که به مشاوره قبل از ازدواج نیاز داریم تا بتوانیم به نوعی ضریب آسیب ازدواجمان را کاهش دهیم، اما وقتی با وضعیتی مثل ازدواج با شرایط خاص روبرو هستیم، طبیعتا این پیچیدگی افزایش پیدا خواهدکرد و عمده ترینش این است که 2 نفر باید تمام شرایطی که در یک ازدواج معمولی لازم است مورد ارزیابی قرار بگیرد را بررسی کنند و بعد از آن به مساله اصلی بپردازند.

اگر هریک از طرفین صاحب فرزند یا فرزندانی باشند، قطعا فرد مقابل در آینده با آسیب هایی مواجه خواهدشد که شرایط و شدت این آسیب را نمی توان از پیش تعیین کرد چرا که وابسته به عوامل خاصی از جمله تعداد فرزندان طرف مقابل، جنسیت فرزندان و شرایط سنی آنهاست. همچنین اینکه فرزندان متعلق به آقا یا خانم باشند، بسیار تعیین کننده است. فراموش نشود که الگوهای فرهنگی- اجتماعی نیز در این امر دخیل است.

مثلا اگر آقای مجردی بخواهد با خانم فرزندداری ازدواج کند، مقاومت های خانواده وی بسیار شدید و زیاد خواهدبود و حتی در صورتی که ازدواج کنند، در روابط بعدی هم تاثیرگذار خواهدبود. معمولا وقتی خانمی بخواهد با آقای صاحب فرزندی ازدواج کند، مقاومت ها کمتر از حالت عکسش خواهدبود و این رفتارها در روابط بعدی خانواده ها شدت کمتری خواهدداشت. شرایط سنی افراد و همچنین شرایط اولیه ای که زوج برای ازدواج دارند نیز در آینده این زندگی مهم است.

مثلا اگر خانمی در دوران عقد، طلاق گرفته باشد، میزان مقاومت های خانواده برای ازدواج دخترشان با آقایی صاحب فرزند کمتر خواهدبود. بنابراین نمی توان در مورد ازدواج یک فرد مجرد با فردی که از ازدواج قبلی اش فرزند دارد، یک حکم کلی داد و پاسخ سوال بنابر شرایط مختلف هر 2 نفر و نیز فرزندان، متفاوت خواهدبود و معمولا باید جز به جز بررسی شود.

دخترها راحت تر کنار می آیند


نکته بعدی که در چنین شرایطی باید مورد توجه قرار گیرد، جنسیت فرزندان است؛ معمولا فرزندان پسر مقاومت بیشتری در برابر ازدواج مجدد والد خود دارند؛ اگر پدر (بعد از جدایی یا فوت همسر) قصد ازدواج مجدد داشته باشد، مقاومتی نسبی دارند اما اگر مادرشان در چنین شرایطی باشد، مقاومت بسیار بسیار شدیدتری از خود بروز می دهند. در مقابل فرزندان دختر معمولا با ازدواج والدشان راحت تر کنار می آیند، به خصوص اگر مادرشان (بعد از جدایی یا فوت همسر) قصد ازدواج داشته باشد.

البته سن فرزندان هم بسیار مهم است؛ اگر یکی از والدین در شرایط سنی زیر 5 سال فرزندان ازدواج مجدد داشته باشد، بسیار راحت خواهدبود. در فاصله سنی 5 تا 9 سال، فرزند کج رفتاری های نسبی از خود بروز می دهد اما زمانی که وارد دوره بلوغ و نوجوانی می شود، مقاومت دیدگاه های مخالفش افزایش پیدا می کند.

فرزندتان را در جریان بگذارید

نکته بعدی توجه به سطوح خانواده های پشتیبان (پدر و مادر این خانم و آقا) است؛ معمولا خانواده خانم و آقایی که در شرایط ذکرشده تصمیم به ازدواج می گیرند، نقش کلیدی و اساسی در این وضعیت دارند. در نهایت اینکه وقتی با پدیده ازدواج «خاص» روبرو هستیم، به مشاوره قبل از ازدواج نیاز داریم تا 2 فرایند بررسی شود؛ یکی فرایندهای اصلی مربوط به ازدواج و دوم، فرایندهای مربوط به وضعیت خاص.

قوانین ازدواج مجدد!


مشکلی که معمولا در چنین مواقعی پیش می آید این است که افراد، فرزندشان را طرف مشاوره قرار نمی دهند یا صرفا برای اطلاع رسانی موضوع را با ایشان مطرح می کنند در صورتی که توصیه می کنیم والدین با فرزندشان مشورت کنند، موضوع را کامل برای او باز کنند و نظرش را بخواهند. البته والدین نباید طوری رفتار کنند که فرزند تصور کند حق انتخاب برای پدر یا مادرش دارد بلکه برای کاهش تعارضات آینده طرف مشورت قرار می گیرد.

چرا که بسیاری از بچه ها در فاز اول، دچار پدیده های احساسی می شوند و مخالفت می کنند چون فردی که وارد خانواده خواهدشد، جایگزین پدر یا مادر آن بچه و درواقع جایگزین هویت وی خواهدشد که همین موضوع، با توجه به سن فرزند، برای او نسبت به فردی که وارد نظام خانواده اش می شود، خشم ایجاد می کند. پس طرف مشورت قرار می گیرد تا احساساتش را بروز دهد ولی تصمیم گیرنده نهایی نخواهدبود.

مثلا پدر یا مادر با جملاتی مثل اینکه: «باید بیشتر درباره این موضوع صحبت کنیم» یا «تو باید با او هم روبرو شوی و اگر باز همین حس را داشتی، احساست را با او هم مطرح کنی» با فرزندشان صحبت کنند و در نهایت اگر فرزند همچنان مخالف ازدواج پدر یا مادرش بود، قطعا مداخله روان شناسان ضروری خواهدبود. نکته بسیار مهم دیگر این است که اگر فرزند قصد مخالفت یا ایجاد دردسر برای ازدواج والدش داشت، این موضوع حتما باید با مداخله نفر سوم که همان متخصص است، حل و فصل شود.

نکته مهم تر و پیچیده زمانی است که هم آقا و هم خانم صاحب فرزند هستند و شاید به نظرشان بیاید که شرایط شروع زندگی مشترک به دلیل برابری شرایط و عدم مخالفت خانواده ها، برایشان آسان تر است اما در چنین مواردی، والدین با چالش های فرزندان روبرو خواهندبود؛ به این ترتیب که در مرحله اول، هریک از طرفین باید مورد ارزیابی قرار بگیرد تا متوجه شوند آیا می توانند احساس خاصی نسبت به فرزند طرف مقابل داشته باشند یا خیر. در مرحله بعد احساسی که فرزندان نسبت به یکدیگر و جایگاهی که در شرایط جدید پیدا می کنند، بسیار تعیین کننده است و موقعیت پیچیده تری پیش می آید.

دست دست نکنید!

در بسیاری از مواقع وقتی فردی بعد از فوت همسر یا متارکه قصد ازدواج مجدد دارد، صبر می کند تا روابطش با شخص موردنظرش به نتایجی نسبتا قطعی برسد و بعد فرزندش را در جریان امر قرار می دهد، مسلما مشکلات زیادی برایش پیش می آید. توصیه می کنیم پدر یا مادرهایی که همسر خود را به هر دلیلی از دست داده اند، گاه گاه از ازدواج مجدد با فرزندشان صحبت کنند.

مثلا بگویند «ما در سیستم خانواده مان به فرد دیگری نیاز داریم؛ کسی که از نظر عاطفی و احساسی کنار هردوی ما باشد.» و بر حسب مورد که این فرد خانم یا آقاست، ادامه دهد که «کسی باشد که بشود به او تکیه کرد و پشتوانه ما باشد» یا «کسی که بتواند سیستم خانواده مان را مدیریت کند و از احساس و عواطفمان مراقبت کند.» و همیشه بر این امر تکیه کند که «هردوی ما به یک نفر دیگر در خانواده مان نیاز داریم» و اگر فرزند بگوید نه: «نه! من دلم نمی خواهد!» به او بگوییم: «خیلی اوقات ما خیلی چیزها را نمی خواهیم ببینیم اما به آن نیاز داریم. من هم دلم نمی خواهد کسی جای مادرت/ پدرت را بگیرد ولی این یک نیاز برای کل خانواده است.»

نکته مهم دیگر این که همسر فرد بر اثر طلاق از خانواده جدا شده یا به دلیل فوت؛ در موارد طلاق، کنارآمدن فرزندان با این مساله راحت تر است چون فرزند در نهایت جدایی والدینش را پذیرفته اما بعد از فوت یکی از والدین جبهه گیری بچه ها برای ازدواج مجدد پدر یا مادرشان کمی شدیدتر است چرا که قصه مرگ، غم و از دست دادن است و چون مثل طلاق، آزردگی خاطر از همسر وجود ندارد، بچه ها حق ازدواج مجدد را برای والدینشان قائل نمی شوند و به همین دلیل مقاومتشان شدیدتر است.

یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, :: 1:42 :: نويسنده : ابوذر


هفته نامه زندگی مثبت: هیچ چیز بیشتر از یک زخم کهنه در رابطه تان نمی تواند شما را از خوشبختی آینده تان دور کند. همه ما بالاخره به نوعی تجربه روزهای تلخ جدایی را داریم؛ روزی که عزیزمان می رود و ما می مانیم و خاطره هایمان و یک دنیا افسوس... عشق خوبی که بد می رود! با اینکه همه ما می دانیم زمان بهترین شفادهنده دردهاست، بعضی راه ها هم هست که می تواند این فرآیند فراموشی و بهبود را سریع تر پیش ببرد؛ امتحان کنید.

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد!

1- ارتباط بی ارتباط

حداقل برای یک مدت کوتاه هم که شده، سعی کنید هیچ تماس و خبری، از عشق قدیمی تان نگیرید. اصلا لازم نیست با هم دوست باشید! نگه داشتن یک عشق سابق، همسر سابق، نامزد سابق و دوست سابق در زندگی به هیچ وجه نشان دهنده بلوغ نیست و در عوض، اینکه بدانید چطور از خودتان و احساستان مراقبت کنید، نشانه رشد شماست.

بهترین کاری که در زمان جدایی می توانید انجام دهید این است که بهترین دوست خودتان باشید و خودتان را در شرایط قرار ندهید که حس خوبی ندارید. اگر به خاطر فرزندانتان مجبورید بعد از طلاق با همسر سابقتان در تماس بمانید، یادتان باشد دوست بودن با دوستانه بودن تفاوت دارد! دوستی واقعی یعنی 2 نفر مراقب هم هستند و بهترین ها را برای دیگری در قلبشان می خواهند. اگر فکر می کنید کسی که در زمان زندگی با شما نتوانسته مراقبتان باشد، بعد از جدایی چنین کاری از او بر می آید، یعنی باید منتظر آسیب های بیشتر و جدی تری باشید!

در مقابل، دوستانه بودن یعنی بدون توقع می توانید بااحساس عشقی که زمانی در زندگی مشترک به همسرتان داشته اید، کنار بیایید و با او با مهربانی و احترام رفتار کنید.

2- فانتزی هایتان را کنار بگذارید

ذهن ما سعی می کند قلبمان را آرام کند و مرهمی برای دل شکسته مان پیدا کند به همین دلیل خاطرات دردناک پنهان می شوند و خاطرات و لحظات خوبی که در زندگی مشترک داشته ایم، مدام به یادمان می آیند یک روش خوب این است که همه خاطرات بدی که از زندگی مشترکتان به یاد دارید روی کاغذ بنویسید و آنقدر آنها را مرور کنید تا احساس پشیمانی بیهوده تان از بین برود. یادتان باشد منظور از این کار عصبانی ماندن نیست بلکه می خواهیم علل واقعی پایان گرفتن زندگی مشترکتان را به خاطر بسپارید.

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد!


3- با گذشته آشتی کنید

خشمگین ماندن از گذشته باعث می شود گذشته را با خود به آینده ببریم و همه زندگی مان را مسموم کنیم. درست است که ناامید شدن از فردی که عاشقش بوده اید، بسیار سخت است اما اگر اجازه دهید خطاهای دیگران توانایی شما را برای پیشرفت محدود کند، یعنی آنها هنوز بر زندگی شما تسلط دارند. بخشش به معنی قسر دررفتن فرد خطاکار نیست بلکه باعث حس رهایی و آزادی شماست.

4- اشکالی ندارد که همچنان عاشق بمانید

عشق هیچ وقت اشتباه نیست. وقتی کسی وارد زندگی تان می شود و به شما امکان تجربه عشق را می دهد، مسلما یک هدیه واقعی به شما داده. یکی از نشانه های بلوغ این است که بدانید عشق به تنهایی نمی تواند باعث شکل گیری یک رابطه درست باشد. عوامل زیادی در این میان نقش دارند اما پایان دادن به یک رابطه مسموم هم، به معنی پایان دادن به احساس عشقتان نیست.

گاهی تنها راه رها کردن این است که آنقدر عاشق باشید که بهترین را برای کسی که دوستش دارید، بخواهید، حتی اگر به قیمت از دست دادنش باشد. عشق اشکال مختلفی دارد و ظرفیت انتقال، رشد و تغییر در طول زمان را داراست. سعی کنید به جای اینکه عشق رومانتیک تان را از دست رفته ببینید، تحولش را مدنظر قرار دهید تا دل شکسته تان زودتر درمان شود.

5- خود را بیشتر دوست بدارید

هر چند این کار برای خیلی ها سخت ترین قسمت ماجراست اما باور کنید شما استحقاقش را دارید کنار کسی باشید که عاشق شماست، ارزش شما را درک می کند و رفتار خوبی با شما دارد. بخشش خود، قسمت مهمی از دوست داشتن خودتان است. شاید به خاطر رابطه ای که تمام شده خود را مقصر بدانید و فکر کنید اگر طور دیگری رفتار می کردید، اتفاق متفاوتی می افتاد اما این غیرممکن است که بدانید آن اتفاق متفاوت چه می توانست باشد. پس بی دلیل برای چیزی که معلوم نیست، خود را سرزنش نکنید و احساس منفی را از خود دور کنید و روند بهبودتان را به تاخیر نیندازید.

یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : ابوذر
 
زنان باید به ارگاسم رسیدن را یاد بگیرند


ارگاسم در زنان از فرآیند پیچیده تری نسبت به مردان برخوردار است و به همین دلیل زمانی بیشتر می برد تا زن به ارگاسم برسد. این عمل در زنان دارای یک روند برای تخلیه است به طوری که زمان خاصی برای بوجود آمدن آن نمی توان مشخص کرد.

حدود 10 درصد از زنان به ارگاسم نمی رسند یا ارگاسم آنان از طریق خود ارضایی می باشد یادگیری به ارگاسم رسیدن به یک امر مهم و ضروری برای بقای زندگی زناشویی در زنان تبدیل شده است .

به عقیده برخی از محققان، زنان لذت بیشتری از یک رابطۀ جنسی می برند تا مردان!
البته این موضوع اثبات نشده است که لذت جنسی زنان چه میزان است ولی در برخی موارد لذت جنسی زن را ۷ یا ۹ برابر قدرت جنسی مرد دانسته اند که این نشان از پیچیدگی این امر دارد.

زن و شوهر با کسب مهارت باید بدانند که چگونه می توانند به ارگاسم مطلوب برسند. که در این میان مردان وظیفه سنگین تری دارند و بایستی با کسب مهارت در رسیدن به لذت جنسی به همسر کمک کنند و همچنین همسر نسبت به شوهر این وظیفه را انجام دهد.ارگاسم در مردان صرفاً با تحریکات بدنی و تماس ایجاد می شود. در حالیکه این پدیده در خانم ها بسیار پیچیده تر بوده و تا حد بسیار زیادی به شرایط روحی و ارتباط عاطفی طرفین بستگی دارد.

به ارگاسم نرسیدن خانم ها می تواند به دلیل بی علاقگی، اضطراب و شرایط روحی نامناسب و مقاربت به روش نادرست باشد و بعلاوه برای بعضی خانم ها این الزام وجود ندارد که با هر مقاربت الزاماً به ارگاسم برسد.

شاید یکی از راههای زیر گره گشای مشکل شما باشد:

1-اکثر زنان به اشتباه تصور می کنند که در طول رابطه جنسی آرامش بسیار مهم است اما آنها از این نکته غافل هستند که تنش هم در طول رابطه جنسی بسیار مهم و عامل رسیدن به ارگاسم است.

زنان باید یاد بگیرند که تمام عضلات آنها  ساق پا ؛شکم، باسن و... دررسیدن به ارگاسم درگیر می شوند.
اکثر زنان می گویند هنگام ارگاسم انقباض در لگن را احساس می کنند.

2- اکثر زنان رابطه جنسی ذهن فعالی دارند و نمی توانند آن را  بر این فعالیت متمرکز کنند. فکرهایی که  تمام مغز را اشغال می کنند و به جای تحریک و تشویق جنسی منجر به واپس زدگی میل جنسی می شود.سعی کنید ذهن خود را از تمامی مسائل خالی کنید و در این لحظه فقط به همین مسئله بیندیشید

3- در موارد بغرنج تر برای  درمان حتما به یک پزشک مراجعه کنید و با استفاده از داروهایی تجویز شده زندگی زناشویی خود را انجات دهید تجویز پزشک در بیشتر مواقع می تواند مشکل را برطرف کند.
 
سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, :: 3:6 :: نويسنده : ابوذر
 
ناتوانی جنسی در مردان؛ علل و درمان آن
 

 
مقدمه: ناتوانی جنسی چیست؟
ناتوانی جنسی وضعیتی است که در آن مرد نمی‌تواند نعوظ پیدا کرده و قادر نیست که نعوظ خود را به مدت کافی جهت انجام نزدیکی حفظ نماید.
اگر چه مشکل شایعی برای یک زوج محسوب می‌گردد ولی قابل درمان نیز هست.

ناتوانی در بسیاری از مردان به صورت نعوظ ناقص و یا اشکال دیگر آن دیده می‌شود ولی می‌تواند به صورت دایمی و مزمن باقی بماند. مواردی مثل بیماری‌های مزمن، داروها، افسردگی، هیجان و تشویش باعث بروز انواع زودگذر آن شده و مطمئن باشید که در صورت ابتلا به آن مجبور نیستید تا آخر عمر با آن زندگی نمایید.

کمک پزشک معالج همیشه قابل دسترسی است. پس از ملاقات با جراح کلیه و مجاری ادراری که در اغلب موارد، آموزش لازم در اینگونه موارد را دیده است، توصیه‌های لازم در اختیار شما گذاشته می‌شود. مجدداً به خاطر داشته باشید که ناتوانی جنسی با موفقیت قابل درمان است.
 
نعوظ چگونه ایجاد می‌شود؟
برای اینکه نعوظ یا راست شدن آلت تناسلی ایجاد شود، باید قسمت‌های مختلف بدن با یکدیگر هماهنگ گردد. یک مرد تنها به این دلیل که می‌خواهد، نمی‌تواند به سادگی نعوظ پیدا کند.
جهت ایجاد نعوظ هماهنگی بین روان آدمی، مغز و دستگاه اعصاب مرکزی و محیطی، هورمون‌های خونی، عروق خونی اعم از شریان و ورید جهت ورود جریان خون به داخل آلت و عدم خروج آن از آلت ضروری می‌باشد. وقتی تمام این دستگاه‌ها با هم کار کنند دو جسم غاری بزرگ شبیه اسفنج موجود در داخل آلت با خون پر شده و بزرگی و سفتی آلت ایجاد می‌گردد.

سبب شناسی
ناتوانی جنسی می‌تواند به علت عیوب عضوی و یا روانی ایجاد گردد. عوامل متعددی در ایجاد نعوظ اخلال ایجاد می‌کنند. در ابتلای هر کدام از اعضا و دستگاه‌های دخیل در نعوظ که در بالا ذکر شد ناتوانی جنسی ایجاد می‌شود.

مثلاً وقتی مردی استرس و افسردگی داشته و یا نگران این باشد که نمی‌تواند عمل دخول را انجام دهد، دچار ناتوانی می‌گردد که به آن ناتوانی جنسی روانی می‌گویند. در بیش از نیمی از موارد، ناتوانی به علت بیماری یا جراحی و تصادف منجر به صدمات عروقی عصبی به وجود می‌آید. داروها و علل هورمونی نیز می‌توانند در این قضیه مؤثر باشند.
 
از میان بیماری‌ها باید از بیماری قند یا دیابت نام برد که ایجاد ضایعات عروقی عصبی کرده و هجوم جریان خون به داخل آلت را در هنگام تقاضای جنسی مختل نموده و ناتوانی جنسی ناشی از مرض قند را ایجاد می‌کند. حفظ رژیم غذایی، ورزش و کنترل قند خون به وسیله دارو زیر نظر پزشک مربوطه مشکل را حل می‌نماید، ولی در صورت طولانی بودن، ناتوانی جنسی مزمن ایجاد می‌کند که درمان آن مشکل است.

یکی دیگر ازعلل عضوی، بیماری‌های قلبی عروقی می‌باشد که در آن جریان خون به داخل آلت کاهش یافته و شخص نعوظ کافی پیدا نمی‌کند. به علاوه گهگاه وریدها که وظیفه احتباس خون در داخل آلت را بر عهده دارند به خوبی عمل نکرده و شخص نمی‌تواند نعوظ خود را به مدت کافی جهت انجام نزدیکی پایدار نگاه دارد. به این حالت ناتوانی جنسی وریدی می‌گویند.
جراحی‌های وسیع لگنی که برای کنترل سرطان پروستات، مثانه و روده بزرگ به کارگرفته می‌شود، به علت اینکه در آن جراح سعی در برداشتن کامل تمام بافت‌های اطراف سرطان را دارد، سبب صدمه به عروق و اعصاب مسئول ایجاد نعوظ گردیده و نهایتاً ناتوانی جنسی ایجاد می‌کنند.
صدمات نخاعی به علت مرکزیت این عضو برای انتقال دستورات مغزی به اعضای بدن می‌تواند باعث ناتوانی جنسی گردد.
از مواد شیمیایی مؤثر در ایجاد ناتوانی جنسی باید به داروهای ضد فشار خون و داروهای عصبی و ضد افسردگی اشاره نمود. به این نوع، ناتوانی جنسی دارویی می‌گویند. البته در اینجا پزشک است که به شما جهت ادامه یا قطع دارو توصیه لازم را خواهد نمود و قطع خود سرانه دارو عوارض دیگری را می‌تواند در پی داشته باشد. الکل نیز باعث آسیب کبدی، اختلالات هورمونی و صدمات رشته‌های عصبی گردیده و در بعضی از مواقع منجر به ناتوانی جنسی دایمی می‌گردد.
نارسایی کلیه و کبد نیز به لحاظ ایجاد تغییرات هورمونی اغلب این عارضه را به دنبال خواهند داشت.

چگونه ناتوانی جنسی درمان می‌شود؟
ابتدا دو قدم برای حل مشکل شما وجود دارد.
در قدم اول پزشک نیاز دارد علت را جستجو نماید و در قدم دوم پزشک به شما کمک می‌کند که درمان مناسب را انتخاب نمایید.

پزشک چگونه علت را پیدا می‌کند؟ پس از سؤالات کافی در مورد نحوه شروع و پیشرفت بیماری و حالت روحی فرد مبتلا، پزشک معاینات کامل به عمل می‌آورد تا از صحت مقدار فشار خون، کار اعصاب و ساختمان آلت اطمینان حاصل نماید.
او سپس ممکن است انجام آزمایش بررسی نعوظ شبانه در حالت خواب را توصیه نماید که کمک زیادی برای افتراق علت عضوی یا روانی می‌کند. در کنار آن، بررسی وضعیت هورمون‌ها و قند خون و یا نحوه جریان خون به داخل آلت ممکن است درخواست گردد.
 
در صورتیکه علت مشکل شما روحی و فکری تشخیص داده شود پزشک معالج، شما را نزد روان شناس یا روان پزشک مجرب معرفی خواهد نمود. اگر علت عضوی باشد روش‌های درمانی متعددی به شما پیشنهاد می‌گردد که شامل قرص‌های مختلف، تزریق آمپول به داخل عضله و حتی داخل آلت، وسایل خاص برای ایجاد نعوظ مصنوعی و بالاخره عمل جراحی و گذاشتن پروتز می‌باشد.

مسلم است که هر یک از طرق فوق خصوصیات خاص را خود دارند که منطبق با توانایی‌های شما می‌تواند مؤثر واقع شود. بنابر این نگران مشکل خود نباشید و به امید خدا با مشاوره با پزشک اورولوژی مرتفع خواهد شد.
سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:, :: 3:0 :: نويسنده : ابوذر
یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشته است:

می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم صادق باشم. من ۲۴ سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوش‌اندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم.
آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد.
چه برسد به ۵۰۰ هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری وجود دارد؟
آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟

چند سئوال ساده دارم:
۱- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟
۲- چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟
۳- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟

و اما جواب مدیر شرکت مورگان:

نامه شما را با شوق فراوان خواندم. در نظر داشته باشید که دختران زیادی هستند که سوالاتی مشابه شما دارند. اجازه دهید در مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما را تجزیه و تحلیل کنم :
درآمد سالانه من بیش از ۵۰۰ هزار دلار است که با شرط شما همخوانی دارد، اما خدا کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن به شما، وقت خودم را تلف می‌کنم.
از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است، دلیل آن هم خیلی ساده است: آنچه شما در سر دارید مبادله منصفانه “زیبائی” با “پول” است. اما اشکال کار همین جاست: زیبائی شما رفته‌رفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو می‌شود اما پول من، در حالت عادی بعید است بر باد رود.

در حقیقت، درآمد من سال به سال بالاتر خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و زیبائی باقی نخواهد ماند.
از نظر علم اقتصاد، من یک “سرمایه رو به رشد” هستم اما شما یک “سرمایه رو به زوال”.

به زبان وال‌استریت، هر تجارتی “موقعیتی” دارد. ازدواج با شما هم چنین موقعیتی خواهد داشت. اگر ارزش تجارت افت کند عاقلانه آن است که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به دیگری واگذار کرد و این چنین است در مورد ازدواج با شما.

بنابراین هر آدمی با درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلار نادان نیست که با شما ازدواج کند به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم اما ازدواج هرگز.

اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبائی کالایی داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود کالاهایی با ارزش مثل “انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت، دوست داشتن، عشق و … ” آن وقت احتمالا این معامله برای من هم سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن است من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها پول زیادی خرج کنم. چون بعد چند مدت از ازدواج، بیش از زیبائی، اندام و هیکل، مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک لازم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم کرد.

در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید. بجای آن شما خودتان می‌توانید با کمی تفکر و تلاش و با داشتن درآمد سالانه ۵۰۰ هزار دلاری، فرد ثروتمندی شوید. اینطور، شانس شما بیشتر خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا کنید.
امیدوارم این پاسخ کمکتان کند.
چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : ابوذر
 

با نامزد سابق رابطه تان را قطع کردید چون فکر می کردید به درد هم نمی خورید و نمی توانید زیر یک سقف زندگی موفقی داشته باشید. اما از لحظه جدایی چنان حال بدی دارید که حاضرید هر طور شده دوباره با او ارتباط را از سر بگیرید و تسکین پیدا کنید. دوباره با او ارتباط برقرار می کنید و قرار می شود مراسم خواستگاری را برگزار کنید اما باز همه چیز به همان دلایل بهم می خورد.

وابستگی به عشق
بله، شما یک معتاد عاشق هستید! وقتی وابستگی شما به یک فرد باعث می شود هر طور شده بخواهید او را در زندگی تان حفظ کنید، یعنی به آن فرد و آن رابطه معتاد شده اید. ممکن است هر دو از این رابطه آزار ببینید. مرتب با هم درگیر باشید، جر و بحث کنید و خانواده هایتان با هم سازگاری نداشته باشند اما همچنان اصرار داشته باشید رابطه را حفظ کنید چرا که به محض دور شدن از یکدیگر احساس خلاء به سراغتان بیاید و فکر کنید تنها بودن او در زندگی شما می تواند به زندگی تان معنا دهد. حتی با وجود آن همه تنش و جنگ اعصاب!
واقعیت این است ارتباط های به هم خورده ای که دوباره بعد از مدتی شروع می شوند، معمولاً دوباره خراب می شوند زیرا اگر پیوسته همان کاری را بکنید که یک عمر کرده اید، آن وقت به جاهایی می رسید که یک عمر رسیده اید. بنابراین اگر با طرف مقابل تان مدام به در بسته می خورید و دوباره به رابطه برمی گردید باید به طور جدی رابطه تان را بازبینی کنید و قبل از همه خودتان را.
 
1- اگر رابطه مشکل دارتان بهم خورد، سعی کنید یک بار برای همیشه تکلیفتان را با رابطه مشخص کنید. از خودتان بپرسید کدام ویژگی درونی من و کدام ویژگی شریک عاطفی من باعث جدایی و شکست عاطفیمان شد؟ رابطه تان را یک بار دقیق بررسی کنید. این کار باید در فضایی انجام شود که عواطف، احساسات ناکام مانده و دلتنگی هایتان در ذهن و منطق شما نفوذ نکنند. بنابراین مدتی فاصله گرفتن برای فروکش کردن غلیان های عاطفی و منطقی فکر کردن ضروری است.
 
2- برای ترک اعتیاد عاطفی هرگز شخصی دیگر را جایگزین نکنید.  اشتباه بزرگ خیلی ها این است که برای کندن از یک فرد، سراغ فردی دیگر می روند. در چنین شرایطی شاید همه ویژگی های فرد جایگزین شونده، به نظر شما مطلوب، قابل قبول یا قابل گذشت بیاید اما باید بدانید اگر یک زمان خیلی بد برای انتخاب وجود داشته باشد همین وقت است و بعد از انتخاب ممکن است خیلی زود پشیمان شوید.
 
3- اگر خیلی لج دارید و می خواهید به نوعی خودتان را تخلیه کنید به جای این که به رابطه جدید یا ازدواجی دهان پر کن رو بیاورید، خودسازی کنید. سعی نکنید با وارد کردن یک نفر دیگر به زندگی تان انتقام بگیرید.
 
4- افسردگی تان را بعد از شکست عاطفی بپذیرید.  پس از شکست های عاطفی، می تواند بسیار سازنده باشد.  می تواند شما را به فکر فرو برد و کمک تان کند تا نواقص رابطه را بشناسید و خودتان را بسازید. اما اگر افسردگی تان تشدید شد حتما باید از یک روانشناس کمک بگیرید.
 
5- تمام خاطرات خوب سابقتان را انکار نکنید. آن شخص به هر دلیلی که از زندگی شما بیرون رفته، یک زمانی محبوب شما و خانواده تان بوده است. بنابراین روی ویژگی های مثبت شخصیت او و خاطرات خوبی که با هم داشته اید خط نکشید.
 
 
سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : ابوذر
 

به گزارش پارس به نقل از مجله سیب سبز، می‌گویند ازدواج هندوانه در بسته است. راست می‌گویند اما حتی در دنیای عجیب و ناشناخته‌ای مثل دنیای زناشویی هم، شما می‌توانيد با احتیاط و شناخت بیشتری وارد شوید. کافی است سرنخ‌ها را جدی بگیرید و با خوش‌باوری عاشقانه روزهای اول آشنایی، خودتان را فریب ندهید. یادتان نرود دوست داشتن تنها بهانه‌ای برای شروع است، نه دلیلی برای تحمل کردن و نادیده گرفتن مشکلات یک فرد یا یک رابطه. پس دربرابر هیجان این آشنایی تسلیم نشوید و اگر این نشانه‌ها را دیدید، قبل از نشستن پای سفره عقد، یک بار دیگر دلایل انتخاب‌تان را بررسی کنید.

می‌گوید آماده ازدواج کردن نیست؟
شاید شما هم این جمله را شنیده باشید «دوستت دارم اما آمادگی ازدواج کردن را ندارم!» نمی‌گوییم که مرد مقابل شما این ادعا را به دروغ مطرح کرده اما این جمله به شما می‌گوید که این مرد جز دوستی یا حتی یک رابطه رمانتیک، به دنبال چیز دیگری نیست. چنین مردی یا قصد ازدواج ندارد یا قصد ازدواج با شما را ندارد. پس بیهوده منتظر ننشینید. بسیاری از دخترها تصور می‌کنند اگر دشواری‌های یک رابطه را تحمل کنند و به قول خودشان این مرد ازدواج گریز را عاشق و وابسته کنند، به مقصودشان می‌رسند. اما باور کنید حتی اگر نقشه شما عملی شود، این مرد گزینه مناسبی برای ازدواج نخواهد بود.
اگر قلب‌تان را به تپش نمی‌اندازد
شاید او شخصیت جذاب و کم‌ عیب و نقصی داشته باشد، با محبت و باهوش باشد و قلبی صاف و صمیمی داشته باشد، اما با وجود تمام این ویژگی‌ها، ممکن است این مرد، مرد زندگی شما نباشد. کافی است با دیدنش قلب‌تان به تپش نیفتد یا هر لحظه چشم انتظار رسیدن پیامکی از طرفش نباشید. درست است که هیجان روزهای اول عاشقی دیر یا زود تمام می‌شود، اما اگر در اولین لحظات و روزهای آشنایی هم چنین احساس عجیب و خوشایندی را تجربه نکردید، بهتر است به انتخاب‌تان شک کنید.
رمز تلفنش را نمی‌دانید؟
حتی بعد از ازدواج هم قرار نیست شما به حریم خصوصی همسرتان سرک بکشید، نام کاربری شبکه‌های اجتماعی و پست‌الکترونیکش را بدانید یا در گذشته او کند و کاو کنید. با وجود این، مقاومت بیش از حد شریک زندگی شما برای بسته نگه داشتن درها به نام حریم خصوصی، می‌تواند فاصله میان شما را آشکار کند یا شک را در شما برانگیزد. شما نمی‌توانید بدون اجازه او به تلفن همراهش سرک بکشید، اما اگر وقتی از او می‌خواهید تلفنش را برای بازی به شما قرض دهد و جواب نه می‌شنوید، عجیب نیست اگر به آینده این رابطه شک کنید. مردی که روی گوشی‌اش انواع رمزهای عبور را می‌گذارد تا راه شما را ببندد، شریک زندگی شما نیست. البته تصور نکنید از همان روزهای اول آشنایی باید تلفن همراهش را تصاحب کنید.
قطعا او هم برای اعتماد کردن به شما به زمان نیاز دارد. اما اگر بعد از خواستگاری و مطرح کردن درخواست ازدواج هم شما را به نام حریم خصوصی پشت درهای زندگی‌اش قرار داد، عجیب نیست اگر نسبت به صمیمیتی که او ادعا می‌کند تردید داشته باشید.
برای عروسی عجله دارد؟
همان‌قدر که تاخیر یک مرد برای پیشنهاد دادن می‌تواند شک‌برانگیز و گیج‌کننده باشد، تعجیل او در این موضوع هم چندان طبیعی به نظر نمی‌رسد. اگر به فاصله کمی بعد از اولین ملاقات دونفره خواست به خواستگاری‌تان بیاید، مراقب باشید. شاید او برای فرار از چیزی در زندگی خودش تصمیم به این کار گرفته یا شاید هم موقعیت خاص شما باعث شده که بدون شکل گرفتن شناخت و عشق واقعی چنین پیشنهادی را مطرح کند اما دلیل او هر چه که باشد، نباید مبنای انتخاب شما شود. ازدواج اتفاق پیچیده‌ای است و درست است که به هیجان و عشق برای وارد شدن به آن نیاز دارید، اما گذشته از این احساسات، نیازمند شناخت یکدیگر هم هستید.
مرزهای اخلاق را می‌شکند؟
نه تنها مشاوران و متخصصان مذهبی که مشاوران خانواده هم به شما توصیه می‌کنند از مردی که خواهان تماس جسمی قبل از ازدواج است فاصله بگیرید. چنین خواسته‌هایی اگر در روزهای اول آشنایی مطرح شوند، معنی‌دار‌تر و خطرسازتراست. مردی که قبل از شناخت روان شما به فکر آشنایی با جسم‌تان است، به شما به عنوان همسر آینده‌اش نگاه نمی‌کند
دو شنبه 2 دی 1392برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : ابوذر

 http://mj8.persianfun.info/img/92/8/Khastegari/za4-1290.jpg

 
آیا او ادعا‌هایش درست است یا تنها برای به دست آوردن دل شما چنین حرف‌هایی را به زبان می‌آورد؟ و آیا او همین‌قدر آرام و قابل اعتماد است یا قرار است بعد از رسیدن به شما، نقاب از چهره‌اش بردارد و فرد دیگری شود؟ جواب دادن به این سۆال‌ها کار هر کسی نیست. اما اگر شما، بتوانید زبان بدنش را رمزگشایی کنید، می‌توانید تا حدودی از درست بودن حرف‌هایش مطمئن شوید و بدانید خود واقعی‌اش، همین فرد است یا نه! پس پیش از آنکه جواب نهایی را بدهید، در خواندن زبان بدن حرفه‌ای شوید.

خواستگار دروغگو

گذاشتن  دست در جیب
خواستگار دست به جیب شما، احتمالا اطلاعات با ارزشی را پنهان می‌کند و نمی‌خواهد بخشی از زندگی‌اش را برایتان فاش کند.

پنهان کردن دست چپ
اگر دست چپش را پنهان می‌کند، به احتمال زیاد، مسائل شخصی‌اش را از شما مخفی می‌کند و  دوست ندارد از زندگی‌اش سر دربیاورید.

پنهان کردن دست راست
اگر دست راست را پنهان می‌کند، احتمالا مسائلی را که ارتباط زیادی به خودش ندارد و به دیگران یا محیط بیرون مربوط است را از شما مخفی می‌کند.

‌پوشاندن دهان
پوشاندن دهان هنگام صحبت کردن یعنی ترس از بیان، پنهان کاری و خجالتی بودن.

دست به آسمان
اگرکف دست‌هایش را روبه بالاو با انگشتان کشیده نشان می‌دهد، صادق است و به شما علاقه دارد.اما اگر کف دست‌هایش به سمت پایین باشد، احتمالا در زندگی‌اش فردی گشاده‌رو نیست.

چه قدر از شما فاصله می‌گیرد؟
اگر او در فاصله نیم تا یک متری شما می‌ایستد، a می‌توانید به او اعتماد کنید، زیرا نه خود را با شما بیگانه می‌داند و نه بیش از آنکه شایسته این موقعیت باشد به شما نزدیک می‌شود.

اگر او در دایره‌ای به شعاع 15 سانتی‌متر تا نیم متری شما می‌ایستد، احتمالا شما را از همین حالا همسر آینده‌اش می‌داند و می‌خواهد با شما صمیمی‌تر باشد. البته او نمی‌داند که هنوز برای ایجاد چنین حسی زود است و با این کارش شما را از خود دور می‌کند، زیرا این فاصله تنها متعلق به والدین، همسر، دوستان صمیمی و کودکان اطراف‌تان است.

اگر او در فاصله یک متری و بیشتر از شما دور می‌ایستد، یا به شما بی‌علاقه است یا آنقدر خجالتی است که هنوز نمی‌تواند شما را به عنوان یکی از عزیزان خود بداند. چون این فاصله، مناسب غریبه‌هایی است که در خیابان از کنار‌تان رد می‌شوند یا فروشنده‌هایی که از آنها خرید می‌کنید.

با پاهایش  چه می‌کند؟
تکان دادن پا: اگر مدام پاهایش را تکان می‌دهد، احتمالا از این خواستگاری پشیمان شده و بعد از جداشدن از شما، دیگر سراغتان را نمی‌گیرد.

گذاشتن هر دو پا روی زمین: اگر پاهایش را در کنار هم و محکم روی زمین قرارداده، روی راستگویی‌اش حساب کنید، چون فردی صادق و متعادل است. اما اگر پایش را روی پنجه یا پاشنه تکیه داده، احتمالا او فرد صادقی نیست و تمام حقیقت را نمی‌گوید.

انداختن پا روی پا: اگر یک پا را بالاتر از زانوی یک پای دیگر قرارداده، احتمالا همه حقیقت را به شما نمی‌گوید یا از اینکه در شرایط امنی قرار دارد مطمئن نیست.

جفت كردن پاها:  اگر او در حالتی ایستاده كه پاهایش كنار هم هستند، احتمالا حالت دفاعی به‌خود گرفته و چندان با گفته‌ها یا كارهای شما موافق نیست.

با چشم‌هایش چه می‌کند؟
اگر نمی‌خواهد به شما نگاه کند، موضوعی را از شما پنهان می‌کند.
اگر او مدام به پایین نگاه می‌کند، احتمالا به شما دروغ می‌گوید.
اگر او چشم‌ در چشم شما می‌دوزد، دوست دارد با شما صمیمی‌تر شود.

چشم‌هایش را پنهان می‌کند؟
بررسی‌ها نشان می‌دهد دروغگوها با مالیدن چشم‌ها، پوشاندن آنها با دست یا بستن آنها می‌خواهند از دیدن آنچه در مقابل چشمان‌شان می‌گذرد جلوگیری كنند؛ پس خاراندان چشمش را پای حساسیت فصلی نگذارید.

زیاد پلک می‌زند؟
فردی که ریگی به کفشش نباشد و در شرایط عادی قرار داشته باشد، در هر دقیقه، حدود6 تا 8بار پلك می‌زند. اما بررسی‌ها نشان می‌دهد افراد در زمان استرس، بیشتر پلک می‌زنند. پلک زدن بیش از اندازه، به شما می‌گوید فرد مقابل‌تان از لحاظ روانی چندان در آرامش قرار ندارد یا دلیلی برای اضطراب و نگرانی دارد.
 
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 3:8 :: نويسنده : ابوذر

امروزه شرایط زندگى مشترک، گونه جدیدى از روابط زناشویى را بوجود آورده است چراکه سنت و مدرنیته در کنار هم راهى نو باز
کرده اند. ما نکاتى از آن را برایتان بازگو مى کنیم تا در جهت جلوگیری از بروز هر نوع سوء تفاهم، ابتکار عمل داشته باشید :
 
1. همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید.
 
2. همسر خود را به چشم یک شی‌ء مسئول ننگرید. بلکه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
 
3. جنبه یا بخش‌هایی از شخصیت شوهرتان را که باعث تمایز او از سایرین می‌شود را مورد توجه و تحسین قرار دهید.
 
4. برای اینکه همسرتان با شما روراست باشد سعی کنید او را درک کرده و برای افکار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرف‌ها و گفته‌های او مطابق میل شما نیست از خود واکنش تند نشان ندهید زیرا به این وسیله بذر بی‌اعتمادی را در زندگی خود می‌کارید.
 
5. وقتی همسرتان با شما درد دل می‌کند و راز دلش را با شما در میان می‌گذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید که اسرار درونش ناخوشایند و بی‌رحمانه است‌.
 
6. به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نکنید زیرا انتقاد پیاپی باعث می‌شود که شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
 
7. او را به درک نکردن‌، عدم صمیمیت و بی‌احساس بودن متهم نکنید. زیرا او درک کردن‌، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه مردانه نشان می‌دهد.
 
8. نیازهای واقعی شوهرتان را دریابید. این امر اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه همسرتان این نیازها را باز گوید و به همین جهت در مواقع مناسب با لحن ملایم در مورد نیازهایش از وی سؤال کرده و دیدگاههای واقعی وی را نسبت به خود و زندگی‌تان دریابید و در نهایت جوابی را که شوهرتان می‌دهد بدون انتقاد و جبهه‌گیری بپذیرید.
 
9. زمانی که همسرتان با شما صحبت می‌کند به دقت به حرفهای او گوش فرا دهید زیرا عدم توجه شما به گفته‌های او عدم علاقة شما را نشان می‌دهد.
 
10. هیچوقت از کارهایی که همسرتان برای جلب محبت شما انجام می‌دهد انتقاد نکنید برای مثال وقتی او به شما محبت می‌کند، آن را بیش از اندازه لوس ندانید او به شیوة خود ابراز محبت می‌کند.
 
11. او را به شیوه خودتان دوست نداشته باشید بلکه به وجود او نیز اهمیت بدهید. به عنوان مثال اگر در سالگرد ازدواج‌تان‌، هدیه‌ای به او می‌دهید سعی کنید از قبل در مورد هدیة مورد علاقه‌اش اطلاعاتی به دست آورید.
 
12. از همسر خود انتظار نداشته باشید که با تمامی طرح‌ها و ایده‌ها و افکار شما موافق باشد و آنها را تحسین کند. واقع بین باشید و به او اجازه دهید که نظرش را هر چند که برخلاف میل شما باشد، بیان نماید.
 
13. اصرار زیادی برای جلب محبت همسرتان نداشته باشید و این نکته را زمانی که وی عصبانی است بیشتر مراعات کنید. در بسیاری اوقات حالت روحی او برای ابراز محبت به شما مناسب نیست و اصرار زیاد شما منجر به مخالفت شدید او می‌شود.
 
14. برای همسر خود نقش یک زن حساس و شکننده را بازی نکنید. زیرا این حالت شما باعث می‌شود که همسرتان فکر کند شما ضعیف و بی طاقتید و اگر چیزی بگوید باعث رنجش‌تان می‌شود. بنابراین سعی می‌کند که ارتباط کلامی کمتری داشته باشد و همین امر باعث ناراحتی شما می‌گردد.
 
15. سعی کنید که در ارتباط با همسرتان همواره هویت خود را به عنوان یک زن و همسر حفظ کنید. زنی که توجه به روابطش به قیمت از دست دادن هویتش تمام شود به خود و روابطش صدمه می‌زند. زیرا این مسئله باعث می‌شود که وی خود را بخشنده‌تر و دوست داشتنی‌تر از شوهرش ببیند و فکر کند که همسرش بی‌نهایت خودخواه و ناسپاس است‌. مردها با زنی به عنوان همسر در ارتباط دایمی باقی خواهند ماند که هویت مستقل و قوی خود را حفظ کند.
 
16. اگر احساس می‌کنید که در روابط خود با همسرتان از عزت نفس پایینی برخوردارید و میل دارید که او را وادارید تا در این زمینه به شما کمک کند که از احساس خوبی برخوردار شوید اشتباه می‌کنید. این مسئله مشکل شماست شخصاً روی آن کار کنید و در صورت لزوم از یک روان‌شناس کمک بخواهید.
 
17. زمانی که همسرتان از فشار عصبی رنج می‌برد سعی نکنید از لحاظ احساسی به او نزدیک شوید. زیرا اگر برای صمیمیت و نزدیک شدن به او فشار آورید فقط او را عصبانی‌تر کرده و از خود دور می‌کنید. زمانی که استرس او کم شود به حالت عادی خودش بر می‌گردد.
 
18. در زندگی زناشویی خویش سعی کنید خود را مسئول خوشبختی خود بدانید. زنی که مسؤولیت خوشبختی زندگی مشترک را فقط بر عهده شوهرش می‌گذارد یک همسر آزرده و افسرده به بار می‌آورد.
 
19. او را به دوست نداشتن و گریزان بودن از همسر و زندگی متهم نکنید. زیرا وی اعتقاد دارد که شریک زندگی‌اش را دوست دارد و از او گریزان نیست ولی به نظرش او را متهم به چیزی می‌کنید که در موردش صدق نمی‌کند و این مسئله موجب کدورت در روابط می‌شود.
 
20. وقتی شما درمی‌یابید که در ایجاد مشکلات زندگی خود سهم داشته‌اید و آن را به همسرتان بگویید عشق و محبت بار دیگر در زندگی‌تان شکوفا می‌شود. زیرا بعد از آن همسرتان نیز سهم خود را می‌پذیرد و با کمک شما درصدد رفع مشکل بر می‌آید.

شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : ابوذر


بهترين راه براي بهبود رابطه بين شما و همسرتان چيست؟
وقتي با همسرتان حرف مي زنيد از جبهه گرفتن و متهم كردن او جدا" خودداري كنيد. متهم كردن فقط تنش ايجاد مي كند و باعث مي شود كه فضاي لازم براي صادق بودن از بين برود و همسرتان نتواند صادقانه حرف بزند.
 
 
ازدواج بسیار پیچیده تر از آن است که بسیاری از ما فکر می کنیم . داشتن یک ازدواج موفق و شاد مستلزم تلاش، تعهد و توجه است. ۵۰ درصد ازدواج هایی که در آنها عروس ۲۵ ساله و یا بزرگتر است با شکست مواجه می شود . شما می توانید با بهبود مهارتهای خود برای ارتباط برقرار کردن با همسرتان ، شانس بیشتری برای داشتن یک ازدواج موفق داشته باشید.
واضح و روشن حرف بزنید
وقتی شما کاملا" واضح و بدون هیچ کنایه ای صحبت می کنید همسرتان احساس می کند راحت تر می تواند با شما ارتباط برقرار کند. این به بهبود روند ارتباط شما و همسرتان خیلی کمک می کند . وقتی همسر شما به اندازه کافی احساس راحتی کند می تواند صادقانه حرف بزند و دیگر نگران نخواهد بود که اگر واقعیت را بگوید شما عصبانی و ناراحت خواهید شد. انجام این کار ممکن است سخت باشد اما ارزش امتحان کردن را دارد. همسرتان حتما" از این روش استقبال خواهد کرد.
جبهه نگیرید و همسرتان را متهم نکنید
وقتی با همسرتان حرف می زنید از جبهه گرفتن و متهم کردن او جدا" خودداری کنید. متهم کردن فقط تنش ایجاد می کند و باعث می شود که فضای لازم برای صادق بودن از بین برود و همسرتان نتواند صادقانه حرف بزند. وقتی یکی از طرفین دیگری را متهم می کند ، طرف مقابل جبهه می گیرد و به جای اینکه روی موضوع اصلی تمرکز کند سعی می کند به هر طریقی از خودش دفاع کند.
وقتی همسرتان صحبت می کند ، فقط گوش کنید
گوش کردن یکی از بهترین کارهایی است که شما می توانید برای همسرتان انجام دهید .وقتی به حرفهای همسرتان با دقت گوش می کنید و حرف او را قطع نمی کنید در واقع به او نشان می دهید که خواسته ها و نظرات او برایتان مهم است.به نوبت صحبت کنید و قبل از اینکه حرف زدن را را شروع کنید اجازه بدهید همسرتان همه آن چیزهایی که در ذهنش است را بگوید.
سعی کنید مسائل را از دیدگاه او ببینید
اگر بتوانید مسائل را از دید همسرتان ببینید خیلی خوب است و به رابطه شما خیلی کمک می کند اما متاسفانه این کار خیلی سخت است. برای این کار باید بتوانید از قالب خود بیرون بیایید و خودتان را جای فرد مقابتان بگذارید. این کار باعث می شود که بتوانید احساس او را درک کنید و علت کارهایش را بفهمید . وقتی شما او را درک کنید حتی می توانید با او همدردی کنید و در نتیجه ارتباط برقرار کردن با او برایتان خیلی راحت تر می شود.

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 13:14 :: نويسنده : ابوذر

مهم ترين موانع آرامش همسران
ترشرویی
درست است کسی که ناراحتی و خستگی روحی دارد، ناخود آگاه آثار آن در چهره اش نمودار می شود. ولی اسلام به پنهان داشتن درد درون دستور می دهد. انتقال ناراحتی مسائل بیرون از منزل به همسر و یا بالعکس در ارتباط همسران مانع بزرگی در حفظ آرامش و سکون خانواده خواهد بود. امام علی (ص) در این رابطه می فرماید: خوشرویی مؤمن در چهره او و اندوهش در دل اوست.
ناسزا گویی
این عمل اگر برای روابط بیگانه شایسته نباشد، در مورد زن و شوهر به مراتب ناشایست تر است. زیرا آن ها می خواهند عمری با صمیمیت در کنار هم زندگی کنند. در روابط زناشویی اگر گاهی کدورتی پیش آمد کرد، نباید با کلمات تند و ناشایست بر آتش قهر آن دامن زد. باید مواظب بود که سخنی از دهن پریده نشود که بعداً موجب خجالت و شرمساری از طرف مقابل گردد. به طور کلی اخلاق در کلام، یکی از پشتوانه های تضمین کننده روابط زن و مرد به شمار می رود.
اهانت
خداوند توهین و آزار مؤمن را اعلام جنگ با خود به حساب آورده است. آزار زبان بدترین آزارهاست. زن و شوهر در سایه ازدواج از ارتباطی پیوسته برخوردار می شوند و لذا برای حفظ حرمت مؤمن باید کاملاً مواظب باشند که مبادا جمله ای از زبان جاری شود که باعث آزار دیگری شود. سرزنش، تهمت، دشنام و شماتت، هر کدام موجب آزار دیگری می شود؛ که علاوه بر کیفر الهی و عقوبت اُخروی، آرامش و سلامت زندگی را هم به هم می ریزد.
خودخواهی
گاهی خودخواهی و خود برتر بینی، اختلافات بزرگ و موانع سختی را در ارتباط با همسر ایجاد می کند. گاه مرد می خواهد بزرگی و تسلط خود را بر زن ثابت کند. اگر اطلاعات ناقص و سطحی از دین داشته باشد، بدون اجازه او از خانه بیرون رفتن زن را پیش می کشد و مغالطه می کند. همسرش را افسرده و غمگین می کند و خودش را ناراحت و خشمگین. در صورتی که دین می گوید همه این ها بهانه است و ریشه آن همان وسوسه شیطانی است که چیزی جز غرور و خودخواهی نیست. گاهی نیز زن به واسطه جمال و هنری که دارد یا به دلیل هر برتری دیگری که در خود احساس می کند، بر همسر خود فخر می فروشد. ریشه این رفتار هم، همان نفوذ شیطان با صفت غرور در روح اوست. در هر صورت روابط زناشویی سالم و اسلامی به هیچ وجه در فضای حاکمیت شیطان ممکن نخواهد بود.
چشم و هم چشمی
بر خلاف آن چه در تفکر عرف جا افتاده است، این مسئله هم از جانب زن و هم از سوی مرد پیش می آید. تنها نتیجه این اخلاق، ایجاد اختلافات زناشویی است. در صورتی که راه پیشگیری از این بیماری خیلی آسان تر است. اگر در روابط با همسر این دوای دینی مورد استفاده قرار گیرد، همه موانع برداشته می شود. طبق نظریه قرآن، مؤمن آن است که به تمام تجملات و چشم و هم چشمی ها و اسراف ها پشت پا می زند. سادگی اساس دین و شیوه بزرگان اخلاق بوده است. امام سجاد(ع) در این رابطه می فرمایند : تمامی خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه در دستان مردم جمع شده است.
لجاجت
یکی دیگر از شاخه های منیت، لجاجت است. خطر این رذیله به حدی بزرگ است که می تواند اساس زندگی را مختل کند. کسانی هستند که اگر حق را ببینند زیر بار آن نمی روند. حاضرند سنگی بر سر آنان بیاید، آتشی آنها را بسوزاند، اما زیر بار نروند. از جمله چیزهایی که نمی گذارد همسران بر دل هم حکومت کنند، لجاجت است. اگر در شرایطی قرار می گیرید که نمی توانید از نظر خود کوتاه بیایید برای درمان مساله خود را وادار به رفتار خلاف آن کنید. در وهله اول برای شما سخت است اما به مرور برایتان عادت می شود. یادتان باشد انسان می تواند تغییر کند و خصوصیات خود را کمال بخشد.
توقعات بی جا
زندگی زناشویی میدان مشترک کمال زن و مرد محسوب می شود. بنابراین برای داشتن آرامش و رضایت از زندگی، باید میزان خواسته ها و انتظارات زن و مرد از هم متناسب با قدرت و توان طرف مقابل باشد. در غیر این صورت فشار های روانی بر زندگی حاکم می شود و روابط خانوادگی دچار اختلال می گردد.
انتقاد ناپذیری
اسلام و تربیت دینی کاملاً روحیه انتقاد پذیری را تأیید می کند امام جواد (ع) می فرمایند : مومن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا و به پندگویی از طرف خودش و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند. خطر انتقاد ناپذیری، این است که محبت میان زن و شوهر را کمرنگ می سازد و حس لجاجت را در آنان تقویت می کند.
نا سپاسی
طبع انسان طوری است که وقتی در نعمت واقع شود، سپاسگذاری نمی کند و هنگام مصیبت و سختی، صبر و شکیبایی را از دست می دهد. این صفت اخلاقی ناپسند در محیط خانواده نیز بروز می کند و می تواند از سوی هر کدام از زن یا مرد، آشکار شود. به گونه ای که زحمات و محبت های طرف مقابل را درک نکرده و یا برای آن اهمیتی قائل نشود. این برخورد به مرور زمان اختلال شدیدی در روابط همسران ایجاد می کند.
سوء تفاهم
در سخن گفتن باید روشی را در پیش گرفت که از بروز سوء تفاهم جلوگیری شود. چه بسا اتفاق می افتد که گفته ها با شنیده ها همخوانی ندارد. چیزی که می گوئیم غیر از چیزی است که طرف مقابل از آن می فهمد. برخی افراد به جهت دارا بودن روحیه ای خاص، برای دچار شدن به سوء تفاهم به شدّت آماده اند و ذهن آن ها از هر سخنی، برداشتی نا مطلوب دارد. این افراد از خوش بینی بی بهره اند و حفظ روابط با آن ها بسیار دشوار است. برخی روان شناسان عامل اصلی اختلافات زناشویی را سوء تفاهم می دانند. آن ها معتقدند ریشه اصلی مشکلات زناشویی این است که دو طرف، به درستی به مقاصد حقیقی هم پی نمی برند. بنابراین همسران باید از گمان های بی اساس، تعبیر و تفسیرهای منفی و وسواس های فکری خود داری کنند تا آسیبی به روابط زناشویی شان وارد نشود.
خشم و عدم کنترل آن
تردیدی نیست که خشم و عصبانیت در سلامت جسمی و روحی انسان آثاری بسیار ویرانگر دارد و بیماری های مهمّی را به دنبال می آورد. از بعد اجتماعی نیز مشکلات جدی در روابط با دیگران ایجاد می کند و از محبوبیت و صمیمیت انسان می کاهد. در آموزش های دینی توصیه شده که در حال خشم، تصمیم نگیریم و برای کاهش این حالت، تغییر موقعیت بدهیم. مثلاً اگر ایستاده ایم، بنشینیم و … در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است : هیچ جرعه ای با ارزش تر از جرعه خشمی که فرو برده شود، نیست! اگر یکی از زوجین فردی عصبی است، طرف دیگر باید بکوشد با درک موقعیت، از تحریک عصبانیت او خودداری کند و با سکوت و خویشتنداری، او را در کنترل هیجان عصبی خویش یاری کند. بعد از فروکش کردن خشم، می توان در یک فرصت مناسب با همسر خود به گفتگو پرداخت و او را از تکرار این گونه برخوردها بر حذر داشت.
زندگی دیگران را به رخ همسرکشیدن
برخی همسران پیوسته زندگی دیگران را به رخ همسر می کشند و با این وسیله او را تحقیر می کنند. زن و شوهر موظفند برای حفظ روابط صمیمانه و مهر آمیز، یک بار و برای همیشه دست از مقایسه های ویرانگر بردارند و به این وسیله، موجبات آزردگی یا تحقیر طرف مقابل را فراهم نیاورند. گاه این نوع مقایسه ها به خانواده های زن و شوهر نیز کشیده می شود و هر یک از دو طرف، خانواده و بستگان خود را با بستگان طرف مقابل مقایسه می کند و امکانات و امتیازات آن ها را به رخ همسر می کشد. این نوع جر و بحث ها به کشمکش و درگیری می انجامد. در حقیقت این گونه رفتارها از ضعف های شخصیتی دو طرف حکایت می کند و نشان می دهد که این قبیل افراد هنوز به رشد و بلوغ فکری و روحی لازم نرسیده و راه و رسم زندگی مشترک را نیاموخته اند.
بیان گلایه ها
در یک ارتباط سالم گلایه ها و دلخوری ها و رضایت ها و خشنودی ها نیز به طور مناسب مطرح می شود. بعضی افراد تا سر صحبت باز می شود، حتماً چند گلایه و انتقاد در آستین دارند که طرف مقابل را با طرح آن ها آزار می دهند. طرح گلایه هر چند در جای خود لازم است، اما نباید در بیان آن ها زیاده روی کرد. در بیان گلایه باید موقع شناس بود و فرصت مناسبی را برای این کار در نظر گرفت. زمانی که مرد خسته و آزرده از راه می رسد، یا زن به کار ظریفی مشغول است، زمان مناسبی برای بیان ناراحتی یا شکایت نیست.
جر و بحث
یکی از مسائل اساسی در حفظ ارتباط، پرهیز از جر و بحث و جدال های تند بر سر مسائل گوناگون و گاه کم اهمیت است. این گونه بحث ها آثاری مخرّب بر روابط انسانی بر جای می گذارد و موجب دور شدن از هم و دلخوری و رنجش خاطر همسران می شود. به این ترتیب روز به روز از میزان تفاهم آن ها کاسته می شود. اغلب زن یا شوهر نظری را ابراز می کند و با پافشاری، قصد تحمیل آن را بر دیگری دارد، هر چند آن نظر ممکن است دقیق و درست نباشد. طرف مقابل هم برای فرار از این تحمیل با تمام وجود در برابر آن موضع می گیرد. اینجاست که دامنه حمله و دفاع گسترده تر می شود و کار به مشاجره لفظی می کشد. تجربه نشان داده در همه این موارد، معمولاً جدال بر سر حق و باطل نیست. بلکه بر سر خود و به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین کسانی که با آفت خودخواهی در مبارزه اند، از وارد شدن به این جدال ها می پرهیزند. از سفارشات امام علی (ع) است که از ستیزه و خصومت بپرهیزید که این ها دل های برادران را بیمار می کند و نفاق را می رویاند.

پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 13:2 :: نويسنده : ابوذر

قابل توجه کلیه مراجعین عزیز

ازمراجعین محترمه ای که برای من از دو سه ماه گذشته تاکنون ایمیلی به آدرس

 psychology62@yahoo.com

ارسال کرده اند تقاضا میشود که ایمیل یا ایمیلهایی که تو این مدت برای من ارسال

کرده اند و از من جوابی دریافت نکردند را به آدرس جدید ایمیل من دوباره ارسال کنند

تا در اسرع وقت پاسخگوی این عزیزان باشم.ایمیل قبلی من به کلی ازبین رفته به

همین خاطر دسترسی به آدرس ایمیل شما عزیزان ندارم،لطفا فقط به آدرس جدید

من ایمیل بزنید. قبلا از همکاری شما مراجعین عزیز تشکر میکنم.

ایمیل جدید:


abouzarmrd@gmail.com

یک شنبه 24 دی 1398برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : ابوذر

 

تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند ومحبوب همه هستند اما بعضی دیگر … انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟! – بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند.
چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ موفقیت به شما می گوید! اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند. 

۱- دخترهایی که برای خودشان «مرد» شده اند!
شمار این جور دخترها در دنیای امروز روبه افزایش است، و جالب اینجاست که آنها اصلا از دافعه های خودشان خبر ندارند و به «مردانگی» خودشان کاملا افتخار می کنند. آنها زنان دیگر را ضعیف، ناتوان، ظریف و وابسته می دانند و اصلا حاضر نیستند به عنوان جنس زن به آنها نگاه شود.
دختر مجرد
 لباس های مردانه، کارهای مردانه، بازوهای قوی و برجسته و صدای کلفت و مردانه از چیزهای مورد علاقه آنهاست که با آن فخر می فروشند. اگر شما هم ظرافت های زنانه را باعث سرافکندگی خود می دانید، به مقاله «پسرهایی که مجرد» می مانند نگاهی بیندازید.
زنان مردنما همانقدر برای دیگران دافعه دارند که مردان زن نما حال شما را بد می کنند. زن، زن آفریده شده و مرد، مرد، و هر کدام از این دو جنس در قالب خصوصیات خودشان است که جذابیت دارد، قدرت دارد و می تواند کارهایش را راه بیندازد.
البته این جور دختران می توانند به خوبی جای پدر را برای بچه هایشان پر کنند اما متاسفانه مجرد می مانند، چون پدر بچه ها دنبال «همسر» خوبی برای خود می گردد!

 


۲- دخترهای خرافاتی
اگر اولین سوالی که در هنگام آشنایی با افراد می پرسید این است که متولد چه ماهی هستند، اگر پای دکه روزنامه فروشی می ایستید و فال این ماهتان را در تمام مجلات می خوانید، اگر در کتابخانه اتاقتان انواع گوناگون کتاب های تعبیر خواب، فال قهوه، طالع بینی هندی، چینی، رومی، فرانسوی و … است، اگر به خودتان انواع سنگ های ضد چشم زخم، ازدیاد حافظه، مهره مار، سنگ ماه تولد، سنگ سیاره ژوپیتر و از این جور چیزها آویزان کرده اید و اگر پاتوق شما خانه معروف ترین فال قهوه گیر شهر است که برای رسیدن به آرزوها و خواسته های مختلفتان نسخه های عجیب و غریب می پیچد، باید بگوییم که سرگرمی خوبی دارید اما خیالتان را راحت کنم: متاسفانه در طالع شما هیچ ازدواج موفقی دیده نمی شود!
می دانید چیست، متاسفانه مردها سر از اسرار ماوراءالطبیعه در نمی آورند و اصلا نمی توانند شما را درک کنند. آنها واقع بین هستند و اکثرا همه چیز را از دید عقل و تجربه میبینند، به خاطر همین ذاتا از این جور کارها دل خوشی ندارند. البته که مهم نیست آنها چه فکری در مورد شما می کنند، اما  … خواهش می کنم به خاطر خودتان هم که شده کمی منطقی باشید!
دختر مجرد

۳- دخترهای خانم معلم
من یکی از آنها را می شناسم. او مثل یک وجدان آگاه «اکسترنال» است که به من وصلش کرده باشند: مدام مسائل و باید و نبایدهای بهداشتی، روانشناختی، علمی، اجتماعی، سلامت، تغذیه و خلاصه هر چیز دیگری که راجع به آن مطالعه ای داشته را به من گوشزد می کند.
او مرتب یادآوری می کند که موقع ظرف شستن بهتر است دستکش بپوشم، موقع رد شدن از خیابان خیلی احتیاط کنم، بزرگترها را نباید به اسم کوچک صدا کنم، کلم بروکلی برای سلامتی مان خیلی خوب است، چت کردن کار بدی است، موقع کار با کامپیوتر باید صاف نشست، و هیچ وقت نباید از چراغ قرمز رد شد! و خدا نکند که من بخواهم دست از پا خطا کنم و این دستورات را نادیده بگیرم، مثلا خدای ناکرده بروم سینما و پفک و چیپس با سس تند بخورم!
البته او خیلی دختر خوب و شایسته ای است، اما هیچ وقت نمی توانم از بودن با او لذت ببرم. (بیچاره همسرش!) بد نیست بدانید که همه ما آدم ها علاوه بر والد،بالغ و کودک درون، یک «معلم» درون هم داریم که اینها را به ما گوشزد می کند اما فرقش این است که گاهی می توانیم خاموشش کنیم و کمی از شیطنت هایمان لذت ببریم. معلم بازی به شدت دیگران را از شما فراری می دهد.

۴- دخترهای پول پرست
نیازی به توضیح نیست که اینها چه جور دخترهایی هستند. این دخترها نشانه هایی دارند که طرف مقابلشان خیلی زود آنها را می شناسد: آنها مدام در مورد مسائل مالی حرف می زنند، اولین سوالاتی که می پرسند در موردمیزان درآمد، مدل ماشین، محل زندگی، وضعی اقتصادی خانواده و این قبیل است و اگر در چشم انداز آینده یک رابطه احتمال بحران مالی یا احیانا اجبار به قناعت را ببینند بلافاصله محو می شوند!
قضیه خیلی ساده است، دختری که دنبال جیب طرف مقابلش است در روزهای سخت به درد نمی خورد. رابطه عاطفی با چنین دخترانی بی نهایت شکننده و نامطمئن است وهمسرشان تحت استرس زیادی قرار دارد. اگر چنین دختری هستید متاسفانه طرفداری ندارید؛ پسرها هم می خواهند با کسی ازدواج کنند که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، نه جیبشان (آنها هم دل دارند!)، همانطور که شما دوست دارید طرف مقابلتان شما را به خاطر خودتان بخواهد نه ظاهرتان.

 


۵- دخترهای انحصارطلب

دخترهای انحصارطلب خیلی خوبند، فقط یک ایراد بزرگ دارند: آنها روزگار همسرشان را سیاه می کنند! آنها می خواهند تمام زندگی طرف مقابلشان شوند و این اصلا منطقی نیست. همه خانم ها دوست دارند در مرکز توجه مرد زندگی شان باشند اما این توجه حد و مرزی دارد که دخترهای انحصارطلب از آن بی خبرند.
 آنها تنها زمانی شادند که احساس کنند تمام توجه مرد زندگی شان به آنهاست، و اگر او کوچکترین توجهی به دیگران یا به مسائل و جنبه های دیگر زندگی اش بکند اوقاتشان تلخ می شود. حتی ممکن است تبدیل به افرادی کنترلگر شوند و مدام همسرشان را چک کنند و مثل سایه دنبالش باشند.
البته در ابتدای آشنایی خودبخود طرف مقابل ما تمام زندگی مان می شود اما اگر این روند بخواهد ادامه پیدا کند ما را از کار و زندگی می اندازد. هر فردی در کنار ازدواجش، که البته جنبه بسیار مهمی از زندگی اش است، لازم است به خانواده اش، کارش، تفریحات و دوستانش و علایق دیگرش هم به اندازه خودشان توجه کند؛ همچنین به فردیت خودشبه عنوان یک انسان مستقل. این دخترها جلوی رشد و پیشرفت همسرشان را می گیرند، وهیچ مردی هم این را نمی خواهد.

۶- دخترهای خودباخته
دخترهای خودباخته را حتما می شناسید: آنها به خاطر رابطه شان از همه چیزشان می گذرند و حاضرند تمام زندگی شان را برای طرف مقابلشان فدا کنند. آنها از خود گذشته هایی هستند که همیشه در دسترسند، هرگز ناراحت و دلخور نمی شوند، همیه دنبال راضی کردن طرف مقابلند، هیچ اولویتی برای خودشان قائل نیستند، از نیازهای خودشان می گذرند تا به نیازهای مرد زندگی شان برسند، به فکر رشد و پیشرفت شخصی نیستند و بالاخره همه زندگی شان در رابطه شان خلاصه می شود.
این جور دخترها همه این کارها را به خاطر خشنود کردن طرف مقابل انجام می دهند، اما برعکس آنچه خودشان فکر می کنند به جای راضی کردن طرف مقابل او را از خود می رانند. آنها در نهایت به افرادی بی هویت و به شدت وابسته تبدیل می شوند که همه بار زندگی شان روی دوش همسرشان خواهد بود.
گاهی اینطور به نظر می رسد که دخترهای سر به زیر حرف گوش کن بیشتر مورد توجه هستند، اما آنها بعد از مدتی بی نهایت کسل کننده می شوند. در واقع دخترهایی که در حد خودشان استقلال و هویت دارند و به دنبال رشد شخصی خودشان هم هستند برای همه جذابترند.

۷- دخترهای غرغرو
این آخرین مورد است اما بیشتر از تمام مواردی که تا اینجا خواندید آدم ها را از شما فراری می دهد. واقعا چه کسی دلش می خواهد یک نفر مثل رادیوهای قدیمی مدام زیر گوش وزوز کند، آن هم از نوع غرغر؟!
از نزدیکترین مردی که دم دستتان است سوال کنید چه چیز بیشتر از همه روی مخش می رود و او به شما خواهد گفت که یک آدم غرغرو. غرغروها انرژی آدم را تحلیل می برند و واقعا روی اعصاب راه می روند و متاسفانه خودشان هم متوجه نمی شوند که چقدر این کارشان بیهوده است.
وقتی مدام غرغر می کنید دیگر کسی به حرف های شما گوش نمی دهد و محتوای حرف هایتان را نمی فهمد؛ اگر هم تا به حال با غرغر توانسته اید به هدفتان دست پیدا کنید و کسی را مجبور به کاری بکنید فقط برای این بوده که از دستتان خلاص شوند و شما را از سر وا کنند، نه هیچ چیز دیگری.
البته که شما حق دارید خواسته هایتان را از دیگران بخواهید یا شکایت هایتان را مطرح کنید اما چطور است یک شیوه موثرتر و جذاب تر برای این منظور پیدا کنید؟ شاید هم خواسته هایتان نیاز به بازبینی داشته باشد. مطمئنم اصلا دوست ندارید کسی توی دلش به شما بد و بیراه بگوید.
 
اگر پسر ها این ویژگی ها را داشته باشند مجرد میمانند !
 
تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند ومحبوب همه هستند اما بعضی دیگر … انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟! – بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند.
اما چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.
۱- پسرهای تی تیش مامانی
پسرهای تی تیش همانطورکه از اسمشان پیداست پسرهای نازی هستند که محتاج مراقبت و توجه دیگرانند، آنها قدرت زیادی از خود ندارند، اهل ریسک کردن در زندگی نیستند، در هیچ زمینه ای استقلال ندارند و در واقع در ازدواج به دنبال یک «مامان» هستند که آنها را تر و خشک کند و مراقبشان باشد.
این جور مردان بیش از حد به خودشان می رسند و نه جذاب هستند و نه قابل اعتماد. به احتمال زیاد بینی شان را عمل زیبایی کرده اند، نگران جوش های صورتشان هستند، به اضافه وزنشان دقت زیادی دارند و مرتب از کرم ضد آفتاب استفاده می کنند (فکرش را بکن!).
پسرهای تی تیش مامانی
 
آنها معمولا از خاکی شدن لباسشان می ترسند و برای هر تصمیمی هم با مامان مشورت می کنند. این نوع پسرها به شدت توجه طلب هستند و گاهی حسودی هم می کنند. آنها واقعا توانایی گرداندن زندگی مشترک را ندارند و آویزان دیگران هستند. به شدت به طرف مقابلشان وابسته می شوند و او را خفه می کنند.
اما همه اینها با تصویری که ما از «مرد زندگی» داریم (مردی قدرتمند و مستقل) منافات دارد. اگر جزو این گروه هستید بدانید که موهای عجیب و غریب شما هیچ جذابیتی برای طرف مقابلتان ندارد!

۲- پسرهای سیب زمینی نشان
فکر می کنید چرا پسرهای سیب زمینی نشان هیچ وقت نمی توانند ازدواج کنند؟ چون جلسه اول آشنایی آنها هرگز به جلسه دوم نمی کشد. رفتار آنها با کسی که قرار است همسر آینده شان شود تفاوت قابل توجهی با رفتارشان با آقایان ندارد. به خاطر همین بیشترین جمله ای که از خانم ها می شنوند این است: «فکر می کنم ما به درد هم نمی خوریم!»
پسرهای سیب زمینی نشان – لطفا مرا ببخشید که از این اصطلاح برای توصیف این نوع پسرها استفاده می کنم، اما فکر نمی کنم اصطلاح دیگری وجود داشته باشد که بتواند به این خوبی آنها را وصف کند – هیچ توجهی به طرف مقابلشان ندارند. آنها ممکن است ذاتا آدم های بی توجهی باشند، یا اینکه دچار یکی از این عوارض باشند: اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت و کامپیوتر، اعتیاد به ماشین، اعتیاد به خانواده اصلی، یا هر نوع اعتیاد دیگری که تمام توجهشان را به خود جلب می کند. نقطه مشترکشان این است که طرف مقابلشان اصلا دیده نمی شود؛ و من به شما می گویم که هیچ دختری روی کره زمین نیست که نخواهد دیده شود.

پسرهای
اتوکشیده
۳- پسرهای اتوکشیده
چون با ادب و تمیز باشی، نزد همه کس عزیز باشی. این شعار پسرهای اتوکشیده است. به خاطر همین هم آنها برای اینکه نزد همه کس عزیز باشند آنقدر در این خصوصیات اغراق می کنند که دیگر همه از دور و برشان فرار می کنند، چون مردم نمی توانند با آنها راحت باشند.
درست است که آنها خیلی محترمند و همیشه طبق آداب رفتار می کنند اما در واقع بیش از حد «آقا» هستند و برای همین مصاحبت با آنها بسیار سخت است. هیچ کس جرات نمی کند در حضور آنها لطیفه تعریف کند یا شوخی کند. ما آدمها خصوصیات مثبت را در حد صددرصد و مطلق دوست نداریم.
در واقع افرادی که کمی پایین تر از این حد رفتار می کنند برایمان جذاب تر و طبیعی تر به نظر می رسند. آدم های صددرصد به طرز عجیبی ایده آل و ویترینی به نظر می رسند و بنابراین تعجبی ندارد که هیچ دختری نتواند چنین جسارتی در حقشان بکند که بخواهد حتی به ازدواج با آنها فکر کند!
البته آنها واقعا آدم های خوبی هستند، تا جایی که می توانند به دیگران کمک می کنند، به شدت دلسوزند و فداکارانه کارهای دیگران را راه می اندازند. شاید به همین خاطر است که بیشتر می توان آنها را برادری خوب و مهربان در نظر گرفت تا همسری شایسته.

۴- پسرهای دخالت گر
هیچ کس به این اندازه اعصاب خانم ها را به هم نمی ریزد. این نوع پسرها سر از همه کاری در می آورند. آنها در همه چیز دخالت می کنند؛ از آشپزی گرفته تا انواع شیوه های لکه بری.البته اشکالی ندارد که آدم اطلاعاتش زیاد باشد اما مشکل آنها این است که در زمینه های کاملا زنانه ای که اصلا ربطی به آنها ندارد سررشته دارند و این اطلاعات را مدام توی چشم خانم ها می کنند.
تصور کنید مردی بخواهد به همسرش بگوید سرامیک ها چطور براق می شوند یا فسنجان چقدر وقت لازم دارد تا کاملا جا بیفتد. پسرهای دخالت گر به مدل لباس و آرایش دیگران کار دارند ودقت زیادی روی ظرایف زنانه و جزییاتی از این دست دارند.
البته بدتر از این هم هست: آنها پشت سر این و آن حرف می زنند و خودشان را در روابط و مناسبات زنانه دخالت می دهند. حتی فکر کردن به آن هم … راستش را بخواهید دنیای زنان و مردان واقعا با هم تفاوت دارد و از هم جداست، و هیچ کس انتظار ندارد یک مرد تا این حد وارد جزییات زنانه شود؛ شاید اینطوری بتوانید بیشتر وارد دنیای آنها شوید و آنها را درک کنید، اما می توانید مطمئن باشید که به همان اندازه مورد نفرت آنها قرار خواهید گرفت.

۵- پسرهای خودشیفته
اولویت بندی زندگی آنها به این شکل است: اول خودم، دوم خودم، سوم هم خودم! آنها تمام مدت از خودشان و موفقیت هایشان در دنیای کسب و کار و روابط اجتماعی داد سخن می دهند. طرف مقابل آنها به هیچ وجه فرصت ابراز وجود ندارد و هرگز نوبت حرف زدن او نمی شود چون خودشیفته ها بعد از اینکه دو ساعت تمام از خودشان تعریف کردند، تلاش هایشان در زندگی را برشمردند و خوبی های خودشان را گفتند می گویند: «خب، دیگر بس است؛ زیاد از خودم حرف زدم. بگذار در مورد کارم برایت بگویم!»
خودشیفتگی یک اختلال شخصیتی به حساب می آید که البته در دنیای امروز رو به گسترش است. سر کردن با یک آدم خودشیفته واقعا خسته کننده است و انرژی زیادی از آدم می گیرد، علاوه بر اینکه هیچ انرژی به آدم نمی دهد و او مدام مجبور است تعریف های فرد خودشیفته را تایید کند و حرف ها و نظرات خودش را قورت بدهد.
البته خودشیفته ها بیشتر اوقات واقعا آدم های موفقی هستند و جزو دسته «خالی بندها» قرار نمی گیرند اما به هر حال باید بدانند که هر شخصی برای خودش موفقیت های ریز و درشتی دارد و دوست دارد شنیده و دیده شود. چاره اش این است که به جای فکر کردن به خودتان، کمی هم به طرف مقابلتان فکر کنید.

 


۶- پسرهای مفلوک
خر آنها از همان کُرِگی بی دم بوده: من پول زیادی ندارم. کار درست و حسابی ندارم. تحصیلات درست و حسابی ندارم. خانواده درست و حسابی ندارم. قدرت بدنی زیادی هم ندارم. حتما فکر می کنید چنین کسی اصلا چرا می خواهد ازدواج کند؟ خب محققان هنوز پاسخ این سوال را کشف نکرده اند. مساله اینجاست که اینجور مردها هیچ کدام از این مشکلات و فلاکت ها را تقصیر خودشان نمی دانند، بلکه این سرنوشت و بخت بد آنها بوده که آنها را به این روز انداخته است.
آنها پدر و مادر خوبی نداشتند پس درست تربیت نشده اند، به خاطر شرایط سخت زندگی نتوانسته اند ادامه تحصیل بدهند، به خاطر اینکه مثل بقیه «پارتی کلفت» نداشته اند نتوانسته اند کار خوبی پیدا کنند، و «رفقای ناباب» هم آنها را از راه به در کرده اند!
جلسه آشنایی آنها بیشتر شبیه مراسم روضه خوانی است و طرف مقابلشان باید دستمال به دست بنشیند و برایشان گریه کند اما به هر حال باز هم بخت با آنها یار نیست و در ازدواج هم شانس نمی آورند چون آنها دو شرط اصلی شروع زندگی مشترک را ندارند: اول مسوولیت پذیری و دوم حداقل امکانات و توانمندی برای چرخاندن چرخ زندگی.

۷- پسرهای بی بند و بار
تعهد، اولین شرط لازم برای ازدواج است و مهمترین شرط برای یک دختر ایرانی. پسرهای بی قید و بی تعهد شاید بتوانند در ابتدا خودشان را توی دل کسی جا کنند (مسلما آنها هرگز نمی روند به کسی بگویند «سلام من آدم غیرمتعهدی هستم، با من ازدواج می کنی؟!») اما بعد از مدتی نشانه هایشان بروز می کند و طرف مقابلشان را از آنها فراری می دهد.
نشانه های این جور پسرها هم برای کسی پوشیده نیست: آنها رفتار متعهدانه ندارند و پای حرف ها و قول هایشان نمی ایستند، به شروع زندگی مشترک اهمیت زیادی نمی دهند، مدام چشمشان می چرخد، در روابطشان با غیرهمجنس حتی جلوی همسر آینده شان حد و مرزی ندارند، مدام کارهایشان را توجیه می کنند و برای خودشان دلیل می تراشند، و رفتارهای مشکوک زیادی دارندنه که هر دختر باهوشی به راحتی می تواند آنها را ردیابی کند. قطعا آنها تکیه گاه خوبی برای یک ازدواج سالم نیستند. چه کسی حاضر است چنین کاری کند؟!
 

 

جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 15:31 :: نويسنده : ابوذر

19888764157640879830 300x225 مجردها بخوانند!
جامعه‌شناسان و روانشناسان مختلفی در بررسی ازدواج‌های سالم، ویژگی‌ها و مهارت‌هایی را برای کسانیکه می‌توانند روابطی موفق و رضایت‌‌بخش داشته باشند، مشخص کردند. این افراد:
1. فلسفه‌ای سالم از زندگی با ایدآل‌های مشخص دارند.
2. دوستی، احترام ، عشق بین آنها هر روز بیشتر میشود.
3. علایق و فعالیت‌های مشترک زیادی دارند.
4. از همراهی یکدیگر لذت می برند.
5. اعتمادپذیر هستند و میتوانند اعتماد کنند، صادق و در عین حال موقعیت‌شناس هستند.
6.  به یکدیگر وابسته اند.
7. از موفقیت‌های همدیگر احساس غرور کرده و همدیگر را از ته دل تحسین میکنند.
8. به کار یکدیگر علاقه‌مند بوده و به آن احترام میگذارند.
9. در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت میکنند.
10. سعی میکنند کارهای خسته‌کننده‌ و یکنواختی مثل کارهای خانه را با هم تقسیم کرده و آن را برای هم جذاب کنند.
11. امید و آرزوهایی واقعبینانه مرتبط با اهدافی قابل دستیابی دارند.
12. مسئولیت تصمیمات و رفتارهای خود را میپذیرند.
13. اگر لازمه رسیدن به اهدافشان ادامه تحصیل است، صبورانه ازدواجشان را برای این منظور عقب میندازند.
14. مشکلات را چالش‌هایی می بینند که باید بر آن فائق آیند.
15. قبل از تصمیم‌گیری نهایی برای انتخاب همسر، حداقل سه مورد دیگر را نیز بررسی و به طرق غیرمخرب برهم خوردن روابط را تجربه کرده اند.
16. میتوانند با وضعیت مالی موجود خود زندگی کنند.
17. از ضعف‌های خود مطلع بوده و برای تغییر تلاش موثر نشان میدهند.
18. از انتقاد به طور هوشمندانه‌ای استفاده میکنند اما تعادل را اینطور برقرار میکنند که تحسین‌ها بیشتر از انتقادات باشد.
19. انسان‌هایی «واقعی» هستند.
20. میدانند که روابط رو به رشد به افراد کمک می‌کند به خود مطمئن‌تر شوند.
21. در فعالیت‌های سالم فیزیکی شرکت میکنند–خوب غذا می خورند، ورزش میکنند و به اندازه کافی می خوابند.
22. کمتر از طعنه و کنایه استفاده میکنند، کمتر غر میزنند و شکایت میکنند.
23. از حرف زدن و گوش دادن به هم لذت میبرند، حتی اگر در مورد موضوعاتی باشد که باهم اختلاف‌نظر دارند.
24. عشق‌شان جنون‌آمیز و عجله‌ای نیست (بیش از ۶۰ درصد از طلاق‌های زودهنگام به علت ازدواج عجله‌ای است که در آن زوج بسیار جوان بوده، آشنایی زیادی با هم نداشته و مدت زمان نامزدی کوتاه بوده است).
25. همدل هستند و برای برآوردن نیازهای همدیگر تلاش میکنند.
26. با هم فرار نکرده اند (80 درصد زوج‌هایی که با هم فرار می‌کنند، طلاق می‌گیرند).
27. به همان اندازه که دوست دارند در رابطه دریافت‌کننده باشند، دهنده هستند.
28. از دوران نامزدی خود برای آشنایی کامل و رشد هرچه بیشتر عشقشان استفاده میکنند.
29. به دقت مشکلات و مسائلی که برایشان پیش می‌آید را بررسی میکنند، معایب و مزایای همه انتخاب‌ها را در نظر میگیرند. سعی نمیکنند درمورد مسائل مهم رابطه‌شان، با عجله نتیجه‌گیری کنند.
30. با احترام و محبت ازدواج میکنند نه از روی دلسوزی.
31. خانواده‌های همدیگر را باوجود اشکالاتشان، دوست دارند.
32. در طول دوران نامزدی درمورد مسائل مختلف جنسی بحث میکنند.
33. از شوخی و شوخ‌طبعی به صورتی درست و غیرمخرب استفاده میکنند.
34. از میزان محبت ارائه شده در رابطه‌شان راضی هستند.
35. سعی میکنند خصوصیات اخلاقی که برای همسرشان آزاردهنده است را تغییر داده و اصلاح کنند.
36. سعی نمیکنند بیش از حد به اشتباهات گذشته بپردازند، نگاهشان به آینده است تا چنین مواردی دیگر پیش نیاید

جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : ابوذر

می‌گویند یكی از شیرین‌ترین بخش‌های زندگی، ازدواج است اما متاسفانه برای بسیاری از جوانان این شیرینی به تلخی طلاق می‌انجامد. متاسفانه یکی از مسائلی که امروزه در جامعه پررنگ‌تر از قبل شده، پدیده طلاق است. آمارها حاکی از آن است که در دهه اخیر درصد طلاق بسیار بالا رفته، به طوری که می‌گویند در شهرها  از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر می‌شود که متاسفانه پیامدهای جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. در این مطلب به علت‌های اصلی طلاق در جامعه ایران اشاره می‌كنیم.





اگر طرف شما خیلی با شما فرق دارد احتیاط كنید

   1-  عدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج


اولین علت اصلی طلاق در جامعه‌ایران، نداشتن شناخت مناسب زوج ها نسبت به یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگی‌اش آگاهی ندارد.

اما راه‌حل این مشكل چیست؟ برای شناخت صحیح، زوج‌ها ابتدا باید خود را بشناسند و زمانی که به خودشناسی رسیدند در درجه  بعد به دنبال کسی باشند که با توانایی‌ها و ارزش‌هایشان همخوانی داشته باشد. برای شناختن یکدیگر باید چند ملاک و معیار را مورد بررسی قرار دهند از جمله:

  •    از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند، زیرا نگاه و گفت‌وگوی فضای زندگی از این مدخل است
  •    به لحاظ مذهبی در یک راستا باشند و به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند.
  •    تفاوت سنی را در نظر بگیرند. معمولا یک ازدواج معقول آن است که پسر بزرگ‌تر از دختر باشد. برخی این سؤال را مطرح می‌کنندکه اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پیش می‌آید؟ در پاسخ باید گفت که اگر طرف مقابل تمام ملاک‌های دیگر طرف مقابل را داشته باشد و تفاوت سنی را هم دختر و هم پسر پذیرفته باشند مشكلی نیست.
  •    توجه به ظاهر: باید هر دو طرف از ظاهر و آراستگی شریک زندگی‌شان خوش‌شان بیاید. اگر چه خیلی از جوانان این مورد را به عنوان اولین و مهم‌ترین نكته در نظر می‌گیرند و بعد سراغ سایر ملاک‌ها و معیارها می‌روند که این نوع شیوه انتخاب، نادرست است.
  •   میزان یکسان انرژی: دختر و پسر باید انرژی‌های یکسان داشته باشند، زیرا این مسئله به آنها کمک می‌کند که همپا و رفیق یکدیگر باشند.
  •    توجه به عادت‌های شخصی: باید به این مسئله توجه داشت که آیا ما به عنوان یک همسر می‌توانیم با عادت‌های شریک آینده زندگی‌مان مانند نوع و نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و... کنار بیاییم.
  •    میزان پول خرج کردن: این را باید بدانید كه نوع، میزان و نحوه پول خرج کردن  در زندگی مشترک بسیار مهم است و اگر در این زمینه مشكلی باشد، می‌تواند حتی منجر به طلاق شود.
زوج‌های جوان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ تغییری رخ نمی‌دهد بلکه اصرار در تغییر باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازی، دعوا و قهر  و درنهایت منجر به طلاق می‌شود، پس اگر نمی‌خواهید با طلاق و تبعات آن روبه رو شوید، این ملاک‌ها را جدی بگیرید.

بارها دیده شده است که دختران و پسران جوان برای انتخاب همسر به دنبال شخصی متفاوت از خود در واقع نقطه مقابل خود به لحاظ شخصیتی می‌گردند. به عنوان مثال ممکن است که دختری اجتماعی با روابط عمومی قوی به دنبال مردی باشد که روابط اجتماعی محدودی داشته باشد، وقتی این زوج کنار هم قرار گیرند مسلما یکدیگر را درک نمی‌کنند و در آینده همین درك نكردن، مسئله ساز خواهد شد. افراد برای انتخاب شریک زندگی‌شان باید تشابه شخصیتی را مدنظر قرار دهند و شریکی را انتخاب كنند که از هر جهت شبیه خودشان باشد.



می‌توانید با هم حرف بزنید؟ 

 2- توانایی نداشتن ارتباط موثر و سازگار نبودن(عدم تفاهم)


 دومین دلیل طلاق در جامعه‌ایران‌نداشتن تفاهم است. زوج‌ها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارت‌های زندگی مانند گفت‌وگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مسئله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی «من» و «منیت» از بین رفته و «من» تبدیل به «ما» می‌شود. در زندگی‌مشترک نفع «ما» مطرح است. همچنین زوج‌ها  باید توانایی سازگاری در هر شرایطی را داشته باشند. در زندگی مشترک، گفت‌وگو کردن به عنوان یک عامل مهم در ازدواج موفق است. زوج‌هایی که بیشتر اهل گفت‌وگو هستند، توانایی حل مسئله را نیز دارند. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از 3 زوج توانایی گفت‌وگو کردن به شیوه مناسب را دارند. باید به این مسئله توجه داشت که وقتی نتوان با گفت‌وگو به حل مسئله‌ای پرداخت، مشکل بغرنج خواهد شد.




تكراری نشوید

  3- آبیاری نشدن رابطه (تکراری شدن)


سومین علت اختلاف و طلاق میان زوج‌ها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسیدگی کرد. منظور این است که حس‌ها و نگاه‌های تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته را دوباره بسازیم. تازگی داشتن برای یکدیگر سبب می‌شود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند و حس مهم بودن را به یکدیگر انتقال دهند. زمانی که زوج‌ها وارد فضای طلاق می‌شوند در واقع این پیام را برای یکدیگر می‌فرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است كه هر دو طرف می‌توانند كارهایی انجام دهند كه برای طرف مقابل تكراری و خسته‌كننده نشوندوطرف مقابل هم اهمیت آنها‌را در زندگی خودش بداند‌.



وقتی دیگران زندگی را خراب می‌كنند

  4- دخالت‌هایی از بیرون

چهارمین علت اصلی طلاق را می‌توان دست‌های دخالت‌گری از بیرون دانست، دخالت‌ها می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:
  •  دخالت خانواده: متاسفانه بسیاری از زوج‌ها این مجال و اجازه را به خانواده‌هایشان می‌دهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگی‌شان مداخله كنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده نخستینش بازمی‌گردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترك هستند، باید وابستگی خود را از خانواده کم كنند و هر کدام از آنها برای پایداری زندگی شان به مدیریت خانواده خود بپردازند.
  •  دخالت امور شغلی و کاری: اهمیت دادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب می‌شود که زوج‌ها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که بالطبع این مسئله باعث می‌شود محبت در خانواده کمرنگ شود. این را باید دانست که شغل همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است.
  • دخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها می‌دهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی كه طرف مقابل چنین تفكری ندارد. وقتی به این مسائل  بیش از حد پرداخته شود عملا سکان زندگی از دست زن و شوهر خارج می‌شود و روابط به سمت گسسته شدن پیش می‌رود. بهترین راه‌حل برای این دسته از زوج‌ها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند. امروزه فضا، فضای مشارکتی است.
  • دخالت فرزندان: زوج‌ها برخی اوقات به فرزندان‌شان بیش از اندازه بها می‌دهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده می‌گیرند تا جایی که حتی زن و شوهر به دلیل توقعات بالای فرزندانشان لحظه‌ای نمی‌توانند با همسرشان خلوت كنند

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : ابوذر

 
 
بحث و دعوا بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مشترک است. اما چگونه روبرو شدن با آن از شخصی به شخص دیگر فرق می کند. گاهی حتی بحث و مشاجره می تواند به حال یک رابطه عاطفی مفید واقع شود. اگر می خواهید بحث موفقی داشته باشید و به نتیجه برسید، به نکات زیر توجه کنید:

1. از ابزار جنگی همسرتان استفاده کنید.

همسرتان قهر می کند ولی شما داد می زنید؟ شما درها را به هم می کوبید ولی او در را روی خود قفل می کند؟ چه باید کرد؟ اینکه چگونه با اختلافات روبرو می شویم در مراحل اولیه زندگی، هنگامی که با خانواده خود تعامل برقرار می کنیم شکل می گیرد. وقتی کسی به شیوه ای "عجیب و ناشناخته" با یک اختلاف روبرو می شود، احساس نا امنی و ترس می کند. پس اگر در برخورد با همسر شیوه خود او را به کار ببریم، او زودتر و راحت تر آرام خواهد شد.

2. حواستان به " سیل" باشد.


 
وقتی مردی بحث و مشاجره می کند، سطح آدرنالین و تستسترون در خون او بالا رفته و باعث ایجاد حالات پرخاشگری و تهاجم می شود. اکثر مردان برای آرام تر شدن و خودداری از تخلیه این پرخاشگری نسبت به همسر خود، آنجا را ترک می کنند. البته این هورمون ها در بدن زنان نیز ترشح می شوند ولی به مقدار کمتر، و بنابراین زودتر فروکش می کنند. بنابراین به جای اینکه به پر و پای شوهرتان بپیچید و دعوا را ادامه دهید، او را رها کنید تا خودش را پیدا کند.خودتان را به کارهای دیگری سرگرم کنید و مطمئن باشید که او آرام تر بازخواهد گشت و توانایی مکالمات منطقی را پیدا خواهد کرد.

3. سیگنال های "آشتی" بفرستید.

بسیاری از مشاجرات را می توان در نصف زمانی که به طول می انجامند حل و فصل کرد. اتفاقی که می افتد این است که یکی از دو طرف خود را پیدا می کند و سیگنال های "بیا آشتی کنیم" را می فرستد، مثلا یک نکته خنده دار اشاره می کند یا دست همسرش را می گیرد و لمس می کند. اما اگر این کار به درستی انجام نشود، طرف دیگر برداشت غلطی خواهد داشت: "او مرا جدی نمی گیرد". برای جلوگیری از این اتفاق، سعی کنید سیگنال هایی کاملا شفاف بفرستید، به طوری که نتوان از آنها برداشتی اشتباه داشت. مثلا بگویید " من واقعا دوست دارم که با هم آشتی کنیم. چه کار باید بکنم؟" البته ممکن است در ابتدا با شکست روبرو شوید، ولی در هر حال این سیگنال ها را ادامه بدهید.

4. تنها بر موضوع بحث تمرکز کنید.


هرگز شریک زندگی خود را با موضوعات مختلف بمبباران نکنید. یک مشاجره فرصتی است برای حل تنها یک مشکل، نه بیشتر. اگر موضوعات و اختلافات گذشته را پیش بکشید و او را بمباران کنید، احساس خواهد کرد که با شخص او مشکل دارید. به جای اینکه در هر بحث از جمله " و یک چیز دیگر اینکه..." استفاده کنید، بکوشید هر مشکلی را در زمان وقوع آن حل کنید. اگر مشکل را به طور منطقی و کوتاه، بدون دخالت احساسات مطرح کنید و به همسرتان بگویید که چه انتظاری از او دارید، مشکلات به راحتی حل خواهند شد.

5. فراموش نکنید که مشاجرات می توانند مثبت باشند.

تا زمانی که با همسر خود بحث و مشاجره دارید، او را ترک نخواهید کرد. وقتی رابطه ای از بحث و مکالمه خالی می شود، می توان گفت  که یکی از دو طرف یا هر دوی آنها از خیر حل مشکلات گذشته و رابطه آنها  بر لب پرتگاه قرار گرفته است. سعی کنید هر لحظه مشاجره را فرصتی برای تقویت رابطه خود تلقی کنید. اگر همیشه سعی می کنید همسرتان را قانع کنید که شما "درست" می گویید، ممکن است در قسمت دیگری از زندگی خود دچار حس خودکم بینی یا بی توجهی شده باشید. پس سعی کنید آن مشکل را حل کنید.

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 17:47 :: نويسنده : ابوذر






 

اگر با دیدن یک زندگی عاشقانه، به دنبال رازورمز عجیبی در زندگی آنها می گردید، دست نگه دارید. لیلی و مجنون ها راز پیچیده ای برای عاشق هم بودن ندارند. برای اینکه شما هم در گروه خوشبخت ترین ها جا بگیرید، لازم نیست کار خارق العاده ای انجام دهید. باور کنید همین موضوعاتی که راحت از کنارشان می گذرید و همین ریزه کاری هایی که هر روز فراموش شان می کنید، کلید خوشبختی شما هستند.


 هیجان های ساده ای که پیش از این به آنها اهمیت نمی دادید و درد دل هایی که فکر می کردید سر همسرتان را به درد می آورند، می توانند خیلی زود فاصله ای که میانتان افتاده را از بین ببرند و شما را هم به گروه خوشبخت ترین ها وارد کنند. پس برای شروع، کمی به پیشنهادهای ما فکر کنید و بعد به دنبال راه حل های ساده و تازه تری برای خوشبخت بودن بگردید.

● زندگی​تان را دو نفرکنید

مهم نیست که او به سبب کار دیر به خانه بازمی گردد یا برای رسیدگی به موضوع دیگری بعد از شما وارد خانه می شود. نشان دادن انتظار تان به او یکی از موضوعاتی است که می تواند همسرتان را برای وارد شدن به خانه، هیجان زده کند. این انتظار می تواند با یک ظاهر آراسته، یک میز غذا یا برنامه ریزی برای یک فعالیت دونفره خودش را نشان دهد. اگر فیلم جدیدی را خریده اید، بهتر است صبر کنید که او به خانه بازگردد و در فرصتی مناسب با هم آن را تماشا کنید.


حتی اگر به شدت بستنی سنتی هوس کرده اید، تا رسیدن او به سهم خودتان هم دست نزنید. به همسرتان نشان دهید که حتی اتفاق های کوچک، بدون حضور او در خانه نمی افتد و شما برای کوچک ترین لذت هایتان هم دوست دارید او را شریک کنید. گمان نکنید هربار که چنین انتظاری را تحمل می کنید، او با یک واکنش هیجان انگیز باید پاسخ تان را بدهد بلکه به تاثیری که این با هم بودن در طول زمان بر زندگی شما می گذارد فکر کنید و با مشترک کردن زندگی تان، یک آینده خوب را تضمین کنید.

● به موقع غر بزنید

طبیعی است که در زندگی شما هم مثل آدم های دیگر، اختلاف نظرها و سوء تفاهم هایی وجود داشته باشد و طبیعی است که شما هم مثل آدم های دیگر بخواهید، با بحث و حرف زدن مشکل تان را حل کنید. اما یادتان نرود که بدون انتخاب زمان و مکان درست، بازنده خواهید بود. اگر همسرتان در کنار شما نیست، تا رسیدن او به خانه صبر کنید و بعد توضیح دهید چه موضوعی شما را نگران کرده و از او هم توضیح بخواهید. اگر خسته است، مشغول فوتبال دیدن است یا برای انجام کاری عجله دارد، هرگز موضوع را مطرح نکنید و تا آرام شدن شرایط صبر کنید.


 این صبر کردن هم به شما یک موقعیت طلایی برای برطرف کردن سوء تفاهم می دهد و هم فرصت فکر کردنی که می تواند شما را برای یک بحث جدی آماده تر کند. پیش کشیدن مشکلات در بسیاری از شرایط، نه تنها کمکی به حل آنها نمی کند، بلکه تنها از شما تصویری می​سازد که دوست دارد همیشه و همیشه غر بزند.

● عادات​ سریع عوض نمی​شوند

گمان نکنید که با غر زدن می توانید او را اصلاح کنید. در چنین شرایطی، فشارهای شما تنها او را مقاوم تر می کند و باعث می شود که بیشتر روی رفتارها و عقایدش پافشاری کند. اگر می خواهید همسرتان را تغییر دهید، در اولین قدم، با آرامش برایش توضیح دهید که چرا این رفتار شما را آزار می دهد.


حالا که موضع تان را در این مورد روشن کردید، به او کمی زمان بدهید. رفتارهای شما در این دوره می تواند تاثیرگذار باشد و عادات نادرست او را به مرور تغییر دهد. او را تحقیر نکنید و با مدام گلایه کردن زندگی تان را درگیر مشکل تازه ای نکنید. البته درست است که برخی از عادات او در طول زمان و با درخواست شما تغییر می کند و با شبیه تر شدن شما به هم، شکل دیگری به خود می گیرد اما برخی از عادات ممکن است تا ابد تغییر نکند.


 شاید علاقه همسرتان به شما باعث کمرنگ تر شدن عاداتی شود که شما را عذاب می دهد اما اگر انتظار دارید که او یک شبه تغییر کند و عادات معمولش را کنار بگذارد، تنها خودتان را آزار می دهید. یادتان نرود که بعضی از رفتار ها، جزو اصلی شخصیت او هستند و نه با غر زدن و نه با تهدید کردن، نمی توانید آنها را تغییر دهید. اگر او خجالتی است، با فشارهای شما اجتماعی نمی شود و اگر زود جوش می آورد، با قهر شما یک شبه فرشته نمی شود. درست است که این عادات هم می تواند به مرور زمان کمرنگ شود اما بعضی هایشان هیچ وقت از وجود او حذف نمی شود.

● با هم فکر کنید

خیلی از کارها و تصمیمات، ممکن است تنها مربوط به شما باشند و حتی ممکن است در آن مورد خاص، شما بیشتر از همسرتان توانایی یا اطلاع داشته باشید اما حتی در این موارد هم، قرار نیست تکروی کنید. سعی کنید همسرتان را تا آنجا که می توانید در فعالیت هایتان دخیل کنید. وارد کردن او به حوزه های دیگر زندگی تان به معنی مداخله در کارهای شما نیست. بلکه از این طریق می توانید احساسی که نسبت به فعالیت های مختلف دارید را به او منتقل کنید و به او نشان دهید که برای بخش های مختلف زندگی تان چقدر ارزش قائل هستید.


 صحبت کردن درباره شرایط کاریتان، به او می گوید که چقدر عاشق کار تان هستید یا اینکه برای دریافت حقوق پایان ماه تان، چقدر فشار را تحمل می کنید. او را در همه ابعاد زندگی تان شریک کنید و نگذارید حتی در لحظاتی که برای ورزش کردن، کار، ملاقات دوستان و... از او دور هستید، از حس و حال شما بی خبر بماند.

● شما باید بهترین باشید

شاید فکر کنید همسرتان از آن دسته آدم هایی است که به ظاهر شما توجه نمی​کند یا جایگاه شغلی و تحصیلی تان برایش اهمیتی ندارد. ممکن است فکر کنید او شما را بدون هیچ کدام از این جزئیات دوست دارد و برایش تنها و تنها خود شما مهم هستید. خب! ما این موضوع را رد نمی کنیم، تنها می گوییم این تمام واقعیت نیست. درست است که همسرتان شما را همان طور که هستید دوست دارد اما ریزه کاری هایی که به نظرتان بی اهمیت می رسند، می توانند آرام آرام روی نظر او تاثیر بگذارند.


 نه اینکه با یک روز نامرتب بودن، بیمار شدن یا رها کردن کار تمام عشقش از بین ببرد اما او هم مثل هر شخص دیگری، مطمئنا از اینکه یک زن کم عیب و نقص داشته باشد، لذت می برد. شاید او با دیدن برخی موضوعات یا شکست هایتان، واکنشی نشان ندهد اما همسر شما هم مثل آدم های دیگر دوست دارد شما را در همه ابعاد زندگی تان یک سر و گردن بالاتر از دیگران ببیند. یادتان نرود که همه آدم ها به دلایلی برای افتخار کردن احتیاج دارند؛ دلایلی که شاید برخی هایشان کوچک و کم اهمیت باشند اما به هیچ قیمتی نباید حذف شوند
.

چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : ابوذر

چگونه به خواستگارمان جواب رد بدهيم؟؟؟
هرگز به‌دليل ترحم وارد يك ارتباط نشويد. اگر واقعا به او حسي نداريد، حق نداريد به‌ دليل اينكه دلش را بشكنيد به او وعده‌اي بدهيد كه در مورد ادامه‌ دادنش مطمئن نيستيد.
 
 
 
اگر تصمیم تان را گرفته اید و می خواهید به خواستگارتان جواب رد بدهید، باید بدانید که این جواب دادن، خودش اصول و قاعده ای دارد که باید رعایت کنید. در غیر این صورت جواب رد شما ممکن است باعث دلخوری یا حتی کینه هایی شود که پاک کردن اثرات آن تا مدت ها زمان می برد. به خصوص اگر پای خواستگاری های فامیلی یا همکاری در میان باشد!
 
 
راستش را بگویید
اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل كردن شرایط تان، باز هم فكر می كنید برای هم ساخته نشده اید، باید هرچه زودتر حرف دل تان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كم محلی، به او پاسخ منفی تان را نشان دهید. دلایل تان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقه ای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد.
پرده پوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بی زبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بی موردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمی بینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچ وقت هم نخواهد بود.
چشم در چشم حرف بزنید
اگر هنوز جواب منفی تان را قاطعانه به او نداده اید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دو نفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرف زدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسان تر می كند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانه های این احترام است.
قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و ده ها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یك بار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید.
 
 
غرورش را نشکنید
هیچ وقت او را به دلیل علاقه ای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش می توانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا به دلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواست های مكررش شما را آزار می دهد، تنها جریان ارتباط تان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه می توانید از او فاصله بگیرید.
مراقب واژه ها باشید
موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهم تر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل « فعلا قصد ازدواج ندارم »، « بگذار بازهم فكر كنم »، « به دلیل مخالفت خانواده ام نمی توانم » و ... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمی كند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آینده اش را تحت تاثیر قرار می دهند. به دلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید.
علمی تصمیم بگیرید، نه احساسی
قبل از آنكه موضوع را علنی كنید، باید یك قدم دیگر هم بردارید. یك روانشناس خبره پیدا كنید و برای مشاوره و البته دادن یك تست از او وقت بگیرید. تست های شخصیت كه از هر دو شما گرفته می شوند، می توانند تاحدودی آینده ازدواج تان را پیش بینی كنند. مشاور با تحلیل تستی كه از شما می گیرد، می تواند بگوید كه چقدر با هم تفاهم دارید و در چه مواردی ممكن است دچار مشكل شوید.
بگذارید از احساسش حرف بزند
متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرف هایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتاب زده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او به عنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان می كند برای رسیدن به شما منتهی می شود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولی تان پافشاری كنید.
 
 
با اقتدار حرف بزنید
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را می زند مثل آدم های ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد به نفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمی تواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكرده اید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمی توانید كمكی به او بكنید.
بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!
اگر می خواهید یك پایان بندی خوب ایجاد كنید، كمی او را تحسین كنید. در ذهن تان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم می تواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگی تان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.
رابطه را کش ندهید
اگر پیشنهاد ازدواجش را رد كرده اید، باید تا آب ها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به خصوص در رابطه های همکاری، دانشگاهی یا فامیلی. به هیچ بهانه ای به او زنگ نزنید. شاید برای شما كه به او احساسی ندارید، این اتفاق كاملا عادی به نظر برسد و بخواهید كاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه می كنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی كه سعی كردید خاموشش كنید را دوباره روشن نكنید.
وقت مشاوره
اگر می بینید كه بعد از گفتن حرف دلتان، شرایط زندگی برای او روز به روز سخت تر می شود یا اینكه با نپذیرفتن حرف شما، همچنان برای برقراری این ارتباط تلاش می كند، یك راه دیگر را امتحان كنید. با او به جلسه های مشاوره بروید و حل كردن این ماجرا را به علم روانشناسی بسپارید. به او نگویید كه برای قانع كردنش نیاز به كمك روانشناس دارید، بلكه موضوع مشاوره پیش از ازدواج را مطرح كنید و بگویید اگر واقعا با شما بودن را می خواهد، باید این شرط، یعنی شركت در جلسات مشاوره را بپذیرد. شاید او در كنترل و شناخت احساساتش دچار مشكل شده و نیاز به كمك های یك متخصص داشته باشد.
با زندگی تان بازی نكنید
هرگز به دلیل ترحم وارد یك ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید به دلیل اینكه دلش را بشكنید به او وعده ای بدهید كه در مورد ادامه دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترك تان امیدی ندارید، قبل از آنكه چیزی شروع شود، تمامش كنید. شما نمی توانید یك عمر با ترحم زندگی كنید، پس با كش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نكنید و خودتان را هم به بازی نگیرید.
تصمیم تان را بگیرید، می خواهیدش یا نه؟
قبل از آنكه حجت را برای این خواستگار تان تمام كنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فكر نكنید. درست است كه رابطه ای میان شما و هیچ كدام از آنها نیست اما تا زمانی كه پاسخ قطعی تان را نداده اید، در قبال فكری كه این خواستگار در مورد آینده مشترك تان می كند، مسئولید، پس با گفتن جواب تان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما به دلیل تردید باشد، اما اگر فكر می كنید كه اول باید موقعیت بهتری پیدا كنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید به دلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه دارید.

پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : ابوذر


 

 
آیا احساس می کنید طرف مقابلتان به صحبت های شما گوش می دهد، آنرا درک می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد؟ آیا رازهایتان را بدون ترس از داوری برای شریک زندگیتان مطرح می کنید؟ آیا دوست دارید با تمام وجود حرفهای او را بشنوید و با او احساس همدردی می کنید یا می خواهید مدام او را زیر سوال ببرید و در مقابل او جبهه بگیرید؟
 
با یکدیگر مهربان بودن
آیا نسبت به یکدیگر مهربان هستید و یا سعی می کنید یکدیگر را کنترل کنید و راه خودتان را بروید؟ آیا با مهربانی کردن نسبت به همسرتان احساس خوشحالی و رضایت می کنید؟ یکی از نشانه های ضروری یک رابطه ی سالم محبت کردن به یکدیگر است نه اینکه با تحکم طرف مقابلتان را کنترل کنید.
به یکدیگر عشق ورزیدن
آیا وجودتان سرشار از گرمای عشق است و آنرا بی اختیار نثار یکدیگر می کنید؟ آیا همواره زیبایی ها و خوبی های طرف مقابلتان را می بینید و یا تنها بر روی اشتباهات و نقاط ضعف او متمرکز هستید؟ آیا احساسات درونی او را درک می کنید؟ آیا از عشق ورزیدن به یکدیگر لذت می برید؟ گرما و عشق داشتن نسبت به یکدیگر یکی از نشانه های رابطه ی سالم با شریک زندگانی تان است.
با یکدیگر شوخی کردن
آیا دوست دارید با یکدیگر بازی و شوخی کنید؟ از شوخی و بامزگی های طرف مقابلتان لذت می برید؟ سعی می کنید در بحرانها و مشکلات او را شاد کنید و بخندانید؟ آیا مانند بچه ها با یکدیگر راحت و بی غل و غش برخورد می کنید و مدام در حال شوخی کردن با هم هستید؟ یکی از بزرگترین ارکان رابطه ی سالم همین خنده و شوخی است.
از کنار هم بودن لذت بردن
آیا اگر بخواهید با کسی وقت بگذارید ترجیح می دهید با همسرتان باشد یا با شخص دیگری؟ آیا برای اینکه در کنار همسرتان باشید لحظه شماری می کنید؟ آیا هر دوی شما دوست و یا سرگرمی خاصی دارید که از انجام آن لذت ببرید؟ در مواقعی که در کنار یکدیگر نیستید چه احساسی دارید؟ اغلب زوجها اوقات زیادی را باهم سپری می کنند زیرا با تمام وجود از اینکه در کنار هم هستند لذت می برند و احساس آرامش می کنند در صورتی که دیگر زوجها از ترس تنهایی و بی کسی با همسرشان می مانند و یا به عبارتی دیگر از روی ناچاری باهم زندگی می کنند. یکی از نشانه های رابطه ی موفق این است که طرفین به یکدیگر وابسته نباشند و برای خود دوست و سرگرمی های مخصوص بخود داشته باشند. بنابراین اگر خواهان یک رابطه ی موفق هستید به همسرتان وابسته نباشید بویژه از لحاظ عاطفی.
بطور مسالمت آمیز اختلافات را حل کردن
همه ی زوجها با یکدیگر اختلاف دارند موضوع اصلی، اختلاف نظر نیست، آنچه اهمیت دارد چگونگی کنار آمدن با این اختلافات است. آیا شما برای حل اختلافاتتان روش خاصی دارید یا اینکه برای جلوگیری از بحث و جدل مجبور به کنار گذاشتن مسائل و مشکلاتتان هستید؟ آیا در صورت بروز اختلاف نظر با یکدیگر دعوا و مجادله کرده و قهر می کنید؟
کنترل خشم و عصبانیت
آیا هنگامیکه یکی از شما دچار خشم و عصبانیت می شوید موضوع را کش می دهید، غر می زنید و همسرتان را تنبیه می کنید یا اینکه سعی می کنید موضوع را فراموش کنید؟ در یک رابطه سالم زن و شوهر بعد از بروز اختلاف و مشکل خیلی سریع موضوع را تمام می کنند و از آن می گذرند و به عشق و صمیمیت قبلی خود باز می گردند.
به عشق یکدیگر پایبند بودن
آیا فکر می کنید در دشوارترین شرایط باز هم عاشق یکدیگر هستید؟ آیا می توانید در صورت اشتباه و خطای طرف مقابل باز هم عاشق او باشید؟ آیا می دانید عشق درمورد خود شخص است نه درمورد کارهایی که او انجام می دهد؟ برای داشتن یک رابطه ی سالم باید به این سطح از عاشقی رسید.
گوش دادن، درک کردن و پذیرفتن طرف مقابل
آیا احساس می کنید طرف مقابلتان به صحبت های شما گوش می دهد، آنرا درک می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد؟ آیا رازهایتان را بدون ترس از داوری برای شریک زندگیتان مطرح می کنید؟ آیا دوست دارید با تمام وجود حرفهای او را بشنوید و با او احساس همدردی می کنید یا می خواهید مدام او را زیر سوال ببرید و در مقابل او جبهه بگیرید؟
احساس آزادی کردن
آیا از اینکه خودتان باشید نمی ترسید و احساس آزادی می کنید؟ آیا با کمال آرامش می توانید دنبال کارهای مورد علاقتان بروید؟ آیا شریک زندگیتان از شادی شما خوشحال می شود؟ همانطور که می دانید بعضی از افراد بطور ناخودآگاه دارای شخصیتی سالم، مهربان، متعهد، عاشق، مسئول و شوخ طبع هستندولی بعضی دیگر به دلیل شرایط زندگی، فاقد چنین شخصیتی هستند و به مرور زمان باید روی خود کار کنند تا نقاط ضعف شخصیتشان را ترمیم کنند. رابطه ی خوب و موفق رابطه ای است که طرفین، خود را دوست داشته باشند و همانطور که هستند خود را بپذیرند در عین حال عاشق همسرشان باشند و هیچ چیزی نتواند رابطه ی بین آنها را خدشه دار کند.

یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : ابوذر


 
سرآغاز کشمکش های پایان ناپذیر خانوادگی این جاست
 
 
بعضی از آقایان عادت های بدی دارند که شاید خودشان متوجه شان نباشند، عادت هایی که از نظر آنها بسیار کوچک است و زیاد هم به چشم نمی آیند اما خانم ها را حسابی کلافه کرده است. بعضی ها آقایان را با این رفتارها تنها می گذارند و برای بعضی ها ...
 
برترین ها به نقل از هفت صبح: بعضی از آقایان عادت های بدی دارند که شاید خودشان متوجه شان نباشند، عادت هایی که از نظر آنها بسیار کوچک است و زیاد هم به چشم نمی آیند اما خانم ها را حسابی کلافه کرده است.

«زن ها زیادی حساسیت به خرج می دهند.» این جمله معروف آقایان در مواقعی است که از رفتار آنها انتقاد می شود. در جبهه مقابل، خانم ها این رفتارها را غیرقابل تحمل می دانند و در مقابل آن واکنش های مختلفی نشان می دهند. بعضی ها آقایان را با این رفتارها تنها می گذارند وبرای بعضی ها این رفتارها هرچند عادی شده است اما سرآغاز جنجال های پایان ناپذیر خانوادگی است.


رفتارهای دیکتاتورمابانه

تازه به خانه جدید نقل مکان کرده اید و هنوز اوضاع آن طور که باید سر و سامان پیدا نکرده است. همسرتان هم خسته است اما شما چند نفر از همکاران اداره را با اهل و عیال برای شام دعوت کرده اید بدون اینکه نظر همسرتان را بپرسید. در شرایطی مشا به برای آخر هفته برنامه مسافرت چیده اید بدون اینکه درباره مکانی که می خواهید بروید نظر بقیه را هم جویا شده با شید. مشورت نکردن در کارها و سر خود عمل کردن، از آن مواردی است که ممکن است اهل خانه را برنجاند و در نظر بقیه به عنوان فردی دیکتاتور خودخواه شناخته شوید.

تو آدم این کار نیستی!

مدتی است که جاروبرقی خانه آن طور که باید خوب کار نمی کند و همسرتان همن از این قضیه شاکی است و مدام به شما یادآوری می کند به یک تعمیرکار مراجعه کنید اما به نظرتان نیازی به تعمیرکار نیست و خودتان از پسش برمی آیید و آوردن تعمیرکار را نوعی پول توی جوب ریختن می دانید. بنابراین خودتان دست به کار می شوید و درصدد تعمیر جاروبرقی برمی آیید. حالا چند ایراد به ایرادهای سابق اضافه شده است. عشق تعمیرکردن وسایل خانه یا حتی اختراع کردن وسایلی جدید برای خانه جزو علایق خیلی از مردهاست، چیزی که برای خانم ها هنوز جا نیفتاده. اگر به فکر دلخوری همسرتان نیستید به فکر جیب خودتان باشید مطمئنا ضرر نمی کنید.

اگر کار نکنم...

«من اگر کار نکنم می میرم» این جمله معروف خیلی از آقایان در مواقعی است که از آنها خواسته می شود تا مسائل کاری را از مسائل شخصی و خانوادگی جدا کنند. بسیاری از آنها کارهای عقب افتاده را به خانه می آورند و خیلی ها در مواقعی که از آنها نتقاد می شود به درآمد پایین شان و اینکه دخل و خرج خانه با هم جور نیست اشاره می کنند. زمانی که باید به خانواده اختصاص داده شود این طور از بین می رود و باعث دلخوری خیلی ها می شود. در صورتی که با یک برنامه ریزی ساده می توان مسائل کاری را از مسائل خانوادگی جدا کرد و به جای حرف زدن مداوم از محل کار و همکاران، درباره چیزهای دیگر حرف زد.

حافظه های ضعیف

بدی بعضی از مردان این است که فراموشکارند و در مواقعی که باید حواس شان را جمع کنند، مسائل را از یاد می برند.
این فراموشکاری دایره وسیعی از مسائل مختلف را دربر می گیرد. از خریدن نان برای شام گرفته تا گفتن جمله های محبت آمیز (زمانی که نیاز است) ومناسبت های خانوادگی مثل سالگرد ازدواج و تولد فرزندان. مواردی که اگر از جانب پدر خانواده رعایت شود. موجب مسرت دیگران و درصورت فراموشکاری باعث سرزنش هایی از طرف دیگر اعضای خانواده است. می توانید دفترچه ای برای خودتان تهیه کنید و روزهای مهم را برای خودتان یادداشت کنید.

وقتی نظافت، بهترین هدیه است

اهمیت دادن به نظافت شخصی در بیشتر مواقع برای خانم ها و دیگر اعضای خانواده بهترین هدیه است و شاید شما از آن غافل باشید. با لباس محل کار در خانه می نشینید و گوش تان به هیچ تذکری بدهکار نیست یا تعداد دفعاتی که به نظافت شخصی اختصاص پیدا می کند، منوط به خواهش دیگر اعضای خانواده و درنظرگرفتن هدایایی ارزنده برای شماست. درصورتی که با هر بار نظافت شخصی، روح و قلب خودتان و دیگر اعضای خانواده آرامش پیدا می کند. در یک خانواده که همه اعضایش در کنار هم زندگی می کنند مراعات حال یکدیگر باعث بهترشدن روابط می شود.

انتقادهای کوبنده

همسرتان تمام طول روز در آشپزخانه بوده و برای آماده کردن شام کلی زحمت کشیده است اما شما بی توجه به همه اینها از خوردن شام به هر دلیلی اجتناب می کنید یا آنقدر از غذا ایراد می گیرید که دیگران هم همه زحمات مادر خانواده را از یاد می برند. ایراد گرفتن و انتقادهای بعضا کوبنده شما در مسائل مختلف، باعث سرخوردگی دیگران در انجام کارهای شان شده است. به طوری که خیلی از مسائل از چشم شما درو می ماند و فاصله تان هر روز از بقیه بیشتر می شود. نه همسرتان مثل سابقه به غذاپختن اهمیت می دهد و نه دیگران به حرف های کنایه آمیزتان اعتنایی می کنند. قدری تعادل و قدرشناسی بد فکری نیست.

فرمانروایان تلویزیون

بیشتر برنامه ها و سریال های تلویزیون در ساعاتی از شب پخش می شود که هرکدام از اعضای خانواده می خواهند برنامه مورد علاقه خودشان را ببینند اما تنها شمایید که بر کنترل فرمانروایی می کنید و چون بیشتر ساعات روز را خارج از خانه بوده اید، دیگران باید مراعات تان را کنند و همراه با شما تیم مورد علاقه تان را تشویق کنند یا بی حوصله هرکدام دنبال کار خودشان بروند. عوض کردن کانال در بیشتر مواقع مساوی با شروع جنجال هایی در خانه است درصورتی که می توانید از بقیه خواهش کنید که فقط امشب، از تلویزیون درگذرند. شما به عنوان همسر یا پدر خانواده باید الگوی بقیه افراد خانواده باشید و گاهی از خودگذشتگی نشان دهید.

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : ابوذر


 
تمام مشخصاتي كه از ما مردان نمي‌دانيد


وقتي آرام و بي‌سروصدا داخل كشوي لباس را كه از تميزي برق مي‌زند، مي‌گرديم، حقيقتش جرات اين را نداريم كه از شما براي بار دهم و شايد هزارم بپرسيم «عزيزم!جوراب‌هاي منو نديدي؟» اما خيلي عجيب است اين‌كه اصولا شما در يك چشم بر هم زدن مي‌توانيد وسايل گمشده را پيدا كنيد آن هم با چه سرعت باورنكردني! بگذاريد بگوييم:« شما مثل كريستف كلمب كاشف اشياي گمشده ما هستيد.»



ارثيه مردانه ما

اين‌كه زنان مرموز و پيچيده هستند و نمي‌توان به راحتي آن‌ها را شناخت، حقيقتي بود كه از زمان تولد مثل يك ارثيه خانوادگي نسل‌به‌نسل براي ما مردان گفته شد و ما هم باور كرديم شما زنان را نمي‌شود شناخت. حتي اگر باور هم نمي‌كرديم در نخستين برخورد با يك خانم متوجه اصل موضوع مي‌شديم اين‌كه جواب بله شما زنان، گاهي به معناي خير و جواب خير هم گاهي به معناي بله است اما طي ساليان دراز متوجه شديم كه گاهي جواب بله همان معناي بله را مي‌رساند و جواب خير هم همين‌طور اما براي كشف چنين معمايي بايد آنقدر باهوش و كاركشته بوديم كه تفاوت بله و خير شما زنان را با فرصتي كم به دست مي‌آورديم آن هم در صدم ثانيه چون هرگونه مكث و تعللي در جواب، رنجش شما زنان را به‌دنبال خودش داشت. راستش را بخواهيد ما از اين جمله شما زنان خيلي متعجب مي‌شويم؛ اين‌كه مي‌گوييد ما مردان اصولا كم حرف مي‌زنيم و شخصيت پيچيده‌اي داريم. شما اسمش را گذاشته‌ايد «مرموز» اما باور كنيد براي ما مردان وقتي در جواب سوال‌تان مي‌گوييم بله يا خير هيچ‌چيز ديگري پشت اين كلمه وجود ندارد. ما صريح حرف مي‌زنيم پس بي‌جهت به‌دنبال پيچيدگي جملات ما مردان نباشيد.



يك ويژگي مشترك

شايد باور نكنيد اما به همان اندازه‌اي كه شما به ظاهر و سرو‌وضع‌تان حساس هستيد، ما مردان هم به اين موضوع خيلي اهميت مي‌دهيم. اين‌كه شما در مورد ظاهر و لباس‌هاي‌مان چه فكر و نظري داريد، خيلي براي‌مان اهميت دارد. وقتي قرار است براي بار اول با كسي كه تصميم داريم با او ازدواج كنيم، قرار ملاقات داشته باشيم مثل خود شما در مورد لباسي كه قرار است به تن‌مان كنيم وسواس داريم. يك چيز را هم به خاطر داشته باشيد و آن اين‌كه از نظر ما هر لباسي كه شما انتخاب مي‌كنيد برازنده شماست و براي همين وقتي از ما در مورد انتخاب لباس‌هاي‌تان سوال مي‌كنيد، ما را بيشتر گيج مي‌كنيد.



چيزي كه از آن وحشت داريم

وقتي مي‌گوييد «ديگر با من حرف نزن» يا وقتي آن قدر عصباني هستيد كه نمي‌خواهيد در مورد احساسات خودتان با ما صحبت كنيد، در تمام آن لحظات برخلاف ظاهرمان كه بيشتر شما تصور مي‌كنيد سرد و بي‌تفاوت هستيم، اصلا چنين حسي نداريم. اگر شما هم در بدو تولد با نسخه‌اي مردانه بزرگ مي‌شديد و احساسات، دردها و هيجانات خود را زير ظاهر مردانه‌تان پنهان مي‌كرديد، بهتر ما را درك مي‌كرديد. بين خودتان بماند، گاهي‌اوقات حتي جرات ابراز احساسات‌مان را براي شما نداريم زيرا مي‌ترسيم حقيقت وجودي ما شما را نااميد كند. البته منظورمان رانندگي سريع و شسته رفته نبودن‌مان كه شما را كلافه كرده، نيست بلكه ويژگي‌هايي است كه اگر بخواهيم بيان‌شان كنيم وحشت اين را داريم كه از سمت شما طرد شويم.



نه به اندازه شما ظريف

فكر مي‌كنيم اين باور كه زنان را فقط مهربان و احساسي معرفي مي‌كنند كمي نادرست است. هرچند ما به اندازه شما زنان سرشار از احساسات نيستيم اما مانند شما به محبت نياز داريم. ما به‌گونه‌اي تربيت شده‌ايم كه نمي‌توانيم اين بخش وجودي‌مان را براي شما ابراز كنيم اما باور كنيد براي ما مردان هيچ‌چيز لذت‌بخش‌تر از توجه و محبت شما زنان وجود ندارد. وقتي همسرمان ما را به يك فنجان چاي دعوت مي‌كند يا وقتي با يك هديه كوچك غافلگيرمان مي‌كند، سراز پا نمي‌شناسيم اما پيش خودتان بماند: « ما ياد گرفته‌ايم اين خوشحالي را به اندازه شما ابراز نكنيم.»

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:49 :: نويسنده : ابوذر

آن چه یک خانواده مستحکم را می سازد
 
افراد خانواده هرکدام از نظر خصوصیات جسمی، عقلی، ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و تربیتی با یکدیگر تفاوت اساسی دارند. این مقاله بر آن است که راهکارهای خوشبختی در خانواده را به اجمال بررسی کند.
 
برترین ها به نقل از مجله موفقیت: تشکیل خانواده یک نیاز فیزیولوژیکی، بیولوژیکی، روانی و اجتماعی است. نفوذ والدین در بچه ها تنها محدود به جنبه های ارثی نیست. در آشنایی کودک با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه نیز خانواده نقش موثری را ایفا می کند.

افراد خانواده هرکدام از نظر خصوصیات جسمی، عقلی، ذهنی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی و تربیتی با یکدیگر تفاوت اساسی دارند. این مقاله بر آن است که راهکارهای خوشبختی در خانواده را به اجمال بررسی کند.

*در زندگی خانوادگی باید از ایجاد هرگونه چالش خودداری کرد، حتی اگر حق با یکی از زوجین باشد.

*عاملی که بذر کینه توزی را در دل ها می کارد انتقادهای کوبنده و تحقیرکننده است که هم باعث می شود حرمت و شخصیت طرفین از بین برود و هم روحیه لجبازی در زن و مرد به وجود آید. باید انتقاد به گونه ای باشد که شخصیت طرف مقابل حفظ شود.

*باید نام طرف مقابل با احترام برده شود، چون نام یک شخص برای او شیرین ترین و مهم ترین کلمه و نشانگر هویت اوست.

*زوجین باید در بحث های خود تعادل جسمی و روانی یکدیگر را حفظ کنند، به طوری که از نظر حقوقی هم تاکید شده که اگر قاضی از نظر جسمی و روانی خسته باشد باید از ابراز رای خودداری کند. همسران، والدین، معلمان و... باید بدانند که اساسی ترین رسالت آنان حفظ تعادل جسمی و روانی است.

*از نقش محبت در زندگی خانوادگی نباید غافل شد، مهر و محبت هرقدر خالصانه تر باشد، تجلیات وحدت و یگانگی، پرفروغ تر و ملکوتی تر خواهد بود. علاقه، ستون اول زندگی است که هیچ عاملی از فقر و بیماری و... نمی تواند در کانون چنین خانواده ای رسوخ کند. فیلیپ پینل اولین روان پزشکی بنود که در درمان بیماران روانی از روش مهرورزی استفاده کرد.

*گاهی مسایل مادی شالوده زندگی را از هم می پشاد مانند مهریه، که آیین اسلام، مردم را از مهریه سنگین بر حذر داشته است.

*در زندگی مشترک بی تفاوتی مفهومی ندارد، روی این اصل همکاری و مشارکت لازمه زندگی خانوادگی است.

*به خاطر مشکلات زیاد زندگی های کنونی، رعایت اصول قناعت، ساده زیستی و رهایی از هر نوع خودنمایی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است و برای استحکام خانواده هر دو باید تلاش کنند که روی پای خود بایستند تا در توفان زندگی گرفتار تلاطم های مرگبار نشوند.


*یکی از اصول اولیه زندگی به یکدیگر است. همسران باید در همه اب عاد زندگی به یکدیگر اعتماد داشته باشند تا بتوانند زندگی مشترک را اداره کنند.

*توجه همسران به تفاوت های فردی از نظر قابلیت ها، توانمندی، خصیصه های درونی، استعدادها، گرایش ها و رغبت های گوناگون که عامل پیشگیری از خیلی مسایل موجود در خانواده هاست.

*باید از شرکت در برنامه های خسته کننده مانند میهمان های تشریفاتی و... خودداری کرد.

*از برنامه های تلویزیون درن حد معقول و منطقی استفاده کرده و برای ت عامل با یکدیگر بهتر است محتوای فیلم ها را با یکدیگر نقد و بررسی کرد.

*باید از تجارب و خاطرات تلخ زندگی دیگران عبرت گرفت و از تجارب مطبوع اطرافیان و خانواده های موفق حداکثر استفاده را برد.

*برای دستیابی به یک زندگی سالم و متعادل باید از بزرگواری، عفو و گذشت نسبت به یکدیگر بخوردار شد.

*باید از عیب جوییو موشکافی عیوب همسر و به رخ کشیدن آنها به طور جدی پرهیز کرد.

*حفظ حریم خانوادگی در روابط صحیح انسانی و تقویت امنیت روانی و تفاهم و بازگونکردن اسرار خانواده در نزد دیگران.

*از لحن سخن آمرانه و تحکم آمیز خودداری کرده و نظرات خود را با پیشنهاد مطرح کرد.

*در اثنای گفت و گو با همسر آرامش خود را کاملا حفظ کرده و در غیر این صورت باید از ادمه بحث خودداری کرد.

*در هنگام عصبانی بودن این گفتار حضرت علی (ع) را مدنظر داشته باشید: به هنگام خشم نه تنبیه، نه دستور، نه تصمیم.

*از طریق مطالعه، شرکت در مجالس علمی و اخلاقی و تفکر در زندگی خانواده های موفق و رمز توفیق آنان، اطلاعات خود و خانواده را افزایش دهید.

*تلاش کنید نگرانی ها و افکار منفی مربوط به محیط کار خود را به محیط خانواده انتقال نداده و از این طریق آرامش و فضای گرم خانواده را برهم نزنید.

*در برنامه های زندگی خود زمانی را برای گفت و گو و ابراز محبت و تبادل نظر با همسرتان در نظر بگیرید.

*باید فلسفه زندگی را بر خوش بینی قرار داد و با این نگرش سلامت روانی و عاطفی خود را تضمین کرد.

*چه خوب است که معتقد به برنامه ریزی در زندگی خانوادگی بود. چون با داشتن برنامه و التزام به اجرای نها می توان مشکلات زندگی را کاهش داد.

*باید در تمام مراحل زندگی و در ارتباط با زندگی خانوادگی خداوند را درنظر داشت و در رفار و گفتار و برخورد با اعضای خانواده نیت خود را خالص کرد.

*فهرستی از قابلیت ها و صفات مثبت همسر خود را در نظر گرفته و از صفات برجسته و مثبت او تعریف کنید.

*هرگز خود را بالاتر از همسرتان احساس نکنید و او را شریک زندگی خود بدانید.

*در مدیریت خود از زن سالاری و مردسالاری پرهیز کنید و جای آن را به یکدلی، یکرنگی، صمیمیت و رفاقت بدهید. همسر را همان گونه که هست بپذیرید نه آن گونه که خود می خواهید.

*برای بقای تداوم و تعالی خانواده و دستیابی به کاخ سعادت، باید مصلحت زندگی را بر منفع شخصی ترجیح داد.

*خواسته ها ونیازهای زوجین باید منطقی و معقول باشد به عبارت دیگر وضع موجود با وضع مطلوب همخوانی داشته باشد.

*برای رسیدن به تفاهم و مناسبات زیبا، باید از صداقت و راستی سود برد. چون رمز خوشبختی، صادق بودن و بهره گیری از این صفت برجسته انسانی است.

*زوجین باید همدیگر را با ارزش و برخوردار از کرامت انسانی بدانند که تشعشعات عاطفی خود را در محیط خانواده می پراکنند و حیات عاطفی را رونق می بخشند.

شاید هزاران عامل دیگر وجود داشته باشد که در خوشبختی خانواده ها موثر است که این خود به شرایط اجتماعی، محیطی، جغرافیایی، آداب و رسوم و... بستگی دارد ولی این مساله در تمام خانواده ها صادق است که در پرتو دارابودن نکات اخلاقی می توان به یک زندگی مطلوب دست یافت. به خصوص پایبندی به آن اصول که عدالت، امانت، صداقت، انعطاف پذیری، حیا، قناعت و... از ارکان واجب و اساسی خانواده هستند و این واقعیت را بپذیریم که کاخ شکوهمند حیات به خانواده بستگی دارد، پس بگذاریم نیروهای مثبت در زندگی زمام امور را به دست گیرند و آغوشمان را به روی راز و رمز زندگی بگشاییم.

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : ابوذر

چطور فرزندم را به درس خواندن علاقه مند كنم ؟
چگونه مي‌توانيم به‌‌طور همزمان به موفقيت و رشد و شكوفايي فرزندانمان كمك كنيم؟
وقتی موضوع تحصیل بچه ها به میان می آید، پدر و مادران اغلب افراط یا تفریط را پیشه می کنند؛ یا نسبت به این مسئله بی توجه هستند یا بیش از حد نگران.
چگونه می توانیم به طور همزمان به موفقیت و رشد و شکوفایی فرزندانمان کمک کنیم؟ متخصصان به ما کمک می کنند تا به شکل درست در این زمینه رفتارکنیم.
● کمک به علاقه کودک به یادگیری
کودک از همان اوان کودکی، میل به یادگیری را نشان می دهد؛ بدنش را لمس می کند، و بعد اشیایی که در اطرافش وجود دارند را در دستانش می گیرد. اولین نقشی که والدین در این زمینه دارند این است که به این کنجکاوی طبیعی کمک کنند. این کمک خیلی زود از سنین بسیار پایین آغاز می شود.
دونالد وینیکوت، متخصص اطفال و روان درمانگر انگلیسی از یک بازی که آن را «معرفی اشیاء» می نامد، صحبت می کند: اشیاء را به کودک نشان می دهید و در عین حال نام آنها را همراه با لبخند بر زبان می آورید، سپس به او اجازه می دهید آن را در دستانش بگیرد. بعد ها وقتی کودک بزرگتر شد مثلا طی سفر یا بازدید از موزه ها او را به فرهنگ علاقه مند می کنید…
کودک باید ایفاگر نقش بماند و پدر و مادر در تکامل و پیشرفتش از او حمایت کنند.
● نقش معلم را برایش ایفا نکنید
در مهد کودک و دوران ابتدایی، بین نقش والدین و معلم تقریبا تفاوتی وجود ندارد: برای کودک کتاب می خوانند، شمردن را به او یاد می دهند و او را تشویق می کنند نقاشی بکشد… اما لازم است همگام با رشد کودک، نقش والدین و معلمان از یکدیگر مشخص شود. این بدان معنا نیست که خود را از آموزش به کودک منع کنیم بلکه از ایفاکردن نقش معلم خودداری کنیم. چنانچه خواسته شما از فرزندتان بیش از حد باشد و همه چیز حالت تربیتی و آموزشی داشته باشد، قطعا این خطر وجود دارد که او را نسبت به هر گونه یادگیری دلزده کنید.
علاوه بر آن، در رابطه پدر و مادر- فرزندی، رابطه عاطفی از اهمیت بسیارزیادی برخوردار است. پدر یا مادر می خواهند آمال و آرزوهای خود یا روند دوران تحصیلی خودشان را در مورد دختر یا پسرشان پیاده کنند. فرزند برای آنکه نسبت به پدر و مادر و معلمش «وفادار»بماند، سعی می کند خواسته آنان را عملی کند و در این صورت احتمال دارد دچار تعارض شود.
● علاقه
 
برای یک کودک، علاقه داشتن به تحصیل او به معنای علاقه داشتن به خود او است.اما زندگی تحصیلی او در کتاب و دفترش خلاصه نمی شود. صحبت در مورد مدرسه این فرصت را به او می دهد تا در مورد دوستانش، معلمان، فعالیت هایش، مشکلاتش، رویاهایی که در مورد شغل آینده اش در سر دارد و… با او گفت وگو کنید.
● خصوصیات او را بشناسید
از طریق این گفت وگوها، پدر و مادر موفق می شوند به علائق، نقاط ضعف و قوت فرزندشان پی ببرند. به عبارتی، فرزند خود را همانگونه که هست بشناسند، نه آنگونه که تصور می کنند هست یا می خواهند باشد. بدین ترتیب از تحمیل خواسته های شخصی و روند تحصیلی خود به او خودداری می کنیم.
● اهداف مشخصی را با او تعیین کنید
موفقیت تحصیلی کودک شامل «قراردادی» است که بین او و والدینش گذاشته می شود و بر مبنای اهدافی مشخص و قابل دسترس است؛ مثلا «در این ساعت باید کارهایت را انجام داده باشی»، «قبل از اینکه دوباره بهت سر بزنم، باید برنامه ای بریزی و نوشتنی هایت را نوشته باشی»، «قبل از پایان ۳ماه، در این درس باید پیشرفت کرده باشی» و… موعد مقرری که هریک از طرفین باید آن را رعایت کنند کمک می کند تا کودک کنترل زمان را یاد بگیرد و کارش را به طور سازنده و با انگیزه دنبال کند.
● درس خواندن را برایش معنادارکنید
برای آنکه کودک برای درس خواندن انگیزه داشته باشد و احساس مسئولیت کند باید درک کند که برای پدر و مادرش درس نمی خواند بلکه این کار را برای خودش انجام می دهد تا به هدفی شخصی دست یابد. همچنین او باید قادر باشد بین زندگی کنونی اش به عنوان دانش آموز و زندگی آینده اش به عنوان فردی بزرگسال ارتباط ایجاد کند و از کودکی برنامه یا رؤیای شغل آینده اش را در ذهن بپروراند.«می خواهی یک دامپزشک بشوی؟ درس علوم خیلی برایت مهم است»، «یک خبرنگار بزرگ؟ یادگیری زبان های خارجی به تو کمک می کند»… البته این بدان معنا نیست که او را دربند برنامه ای دست نیافتنی و غیرعینی کنید بلکه به او کمک کنید تا به تلاش هایی که مدرسه از او می خواهد، معنا ببخشد.
● به او یاد دهید زمان را اداره کند
اغلب بچه ها وقتی عادت می کنند تکالیفشان را به طور نامنظم انجام دهند، عاجز می شوند. ازاین رو باید خیلی زود به آنها ریتم منظم کاری داد. وقتی کودک از مدرسه به خانه برمی گردد، چه زمانی بیشتر احساس راحتی می کند تا تکالیفش را انجام دهد؟ با درنظر گرفتن علائق او و محدودیت های خانواده، یک ساعت مشخص را برایش تعیین کنید. بدین ترتیب کودکی که از همان کلاس اول هر روز بعد از خوردن عصرانه به خواندن عادت کند، بعد ها نیز راحت تر می تواند وقت بیشتری را به طور منظم به انجام تکالیف مدرسه اش اختصاص دهد.
● برای انجام تکالیف محیط مناسبی برایش فراهم کنید
بستگی به انتخاب خود کودک دارد؛ داخل آشپزخانه، داخل اتاقش یا مکانی که همه افراد خانواده دور و بر او هستند… . بعضی از بچه ها بیشتر از بچه های دیگر نیاز دارند تا با حضور والدینشان احساس حمایت کنند. اما در کل، هر چه کودک بزرگ تر شود، برای انجام تکالیفش بیشتر به تنهایی نیازدارد. بنابراین روش درست، آن است که از این استقلال حمایت کنیم: برای آنکه مطمئن شوید تکالیفش را انجام داده او را«نپایید» بلکه نشان دهید که به او اعتماد دارید؛ در عین حال نشان دهید که برای پاسخگویی به سؤالاتش در دسترس و مراقب ادامه روند تحصیلی اش هستید.
● به جای قضاوت کردن بر او نظارت کنید
در هر حالتی، کودک باید تکالیفش را خودش به تنهایی انجام دهد. چنانچه تکالیفش را «به جای او» انجام دهید، باعث می شود همه اعتمادی که به قابلیت هایش برای پیشرفت کردن دارد را از دست بدهد و در حالی که اجازه نمی دهید پیامدهای اشتباهاتش را تجربه کند، او را بی مسئولیت بارمی آورید. پدر و مادر بنا به درخواست کودک و برای آنکه ببینند تکالیفش را به اتمام رسانده است باید مداخله کنند.
این نظارت فرصتی است تا نقاط ضعف دانش آموز را مشخص کنند و به ویژه نشان دهند که شاهد تلاش ها و زحمات او هستند. هیچ قضاوتی در مورد او نکنید، نمرات کلاسی اش کفایت می کند. همچنین افکاری از این دست را کنار بگذارید: «تو هیچی نفهمیدی»، «تومی تونستی بهتر از اینها کار کنی» و… . به جای گفتن «تو» ترجیحا عباراتی بدون منظور به کار برید که او را برای اصلاح خود تشویق می کنند؛ مثلا، به جای آنکه بگویید: «تو ۳بار اشتباه کرده ای» بگویید: «۳ اشتباه وجود دارد» .
و به خصوص فراموش نکنید که به ازای هر موفقیت به او تبریک بگویید.
● نقاط قوتش را بازشناسید
اغلب پدر و مادرها در حالی که فراموش می کنند نقاط قوت فرزندشان را بشناسند، روی نمرات بد او تمرکز می کنند. زبان، هنرهای تجسمی، جغرافی، ورزش و…، هیچ درسی نباید بی ارزش شمرده شود. همچنین می توان از طریق دروسی که فرزندتان بر آنها تسلط دارد، او را به سمت دروسی که در آنها مشکل دارد سوق دهید؛ علاقه او به هنرهای تجسمی فرصتی است تا او را به تاریخ علاقه مند کنید. علاقه او به ورزش باعث می شود تا در مورد نیرو، زمان و فاصله با او صحبت کنید و اهمیت ریاضی را به او نشان دهید.
● برایش الگو باشید
چرا کودک وقتی از مدرسه به خانه برمی گردد باید تکالیفش را انجام دهد درحالی که پدر و مادرش وقتی از سر کار به خانه بازمی گردند تلویزیون تماشا می کنند؟
چرا کودک باید بخواهد برای درس و مدرسه تلاش کند درحالی که می شنود که پدر و مادرش حرف های خوبی در مورد کارشان نمی زنند؟
چرا وقتی که پدر و مادرش مطالعه نمی کنند، کودک باید کتاب بخواند؟
لازم است بین خواسته و توقعی که از فرزندمان داریم و عملی که خود انجام می دهیم انسجام وجود داشته باشد. برای آنکه فرزندتان را به درستی طی دوران تحصیلی اش همراهی کنید، ابتدا باید خودتان در زندگی روزانه برایش یک الگو باشید.
● به جای اینکه نگران شوید درک کنید
کجا مشکل داشته؟
چه چیزی را نفهمیده؟
چه کار کنیم تا دوباره این اشتباهات را تکرار نکند؟
اگر بنا باشد که با دیدن فقط یک نمره بد نگران نشویم، خوب است که در مورد علت های آن به روشنی و فورا با کودک و درصورت لزوم با معلمش صحبت کنیم. زیرا اگر مشکلات را به حال خود رها کنیم، احتمال دارد که یا نسبت به کودک خیلی «سختگیر» شویم یا بیش از حد او را به حال خودش رها کنیم. «هیچ کاری نمی شه کرد»، «هر کار بکنی، هیچی از ریاضی سرش نمی شه»؛ این دو برخورد انگیزه کودک برای درس خواندن را به شدت از بین می برد.

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : ابوذر


تاثير ازدواج برروي سلامت زنان و مردان
زنان مجرد به بيماري‌هاي حادتري دچار مي‌‌شوند و زمان بيشتري را در...
تأهل در مقایسه با عواملی مانند سن، تحصیلات و درآمد خانوادگی، تأثیر بیشتری بر سلامت جسمی افراد دارد. زنان مجرد به بیماری های حادتری دچار می شوند و زمان بیشتری را در بستر بیماری می گذرانند.
بسیاری از تحقیقات حاکی از رابطه سلامت جسمانی و داشتن خانواده ای در کنار والدین است. همچنین تحقیقات نشان می دهند که میان کاهش سلامت جسمانی و طلاق ارتباط وجود دارد.
برای مثال، در تحقیقاتی که به وسیله لو و گلدمن (۱۹۹۰) درباره افراد متأهل و مجرد در ۱۶ کشور صنعتی صورت گرفت، اثبات شد که میزان مرگ و میر در افراد متأهل کمتر از افراد مجرد است؛ به ویژه مردان مطلقه، بیشترین میزان مرگ و میر را دارا هستند.
تحقیقات دیگری که توسط آنسون (۱۹۸۸) در مورد ۲۰۰۰۰ زن سفیدپوست آمریکایی صورت گرفت، اثبات کرد که زنان مجرد بیشتر از زنان متأهل در معرض بیماری های مختلف قرار دارند. تحقیقات مذکور ثابت کرد که تأهل در مقایسه با عواملی مانند سن، تحصیلات و درآمد خانوادگی، تأثیر بیشتری بر سلامت جسمی افراد دارد. زنان مجرد به بیماری های حادتری دچار می شوند و زمان بیشتری را در بستر بیماری می گذرانند.
لیتویک و همکارانش، محققان دانشگاه کلمبیا (۱۹۸۹)، دلایل مرگ دو میلیون آمریکایی را بررسی کردند. نتایج تحقیقات آنها مشخص کرد که میزان مرگ در میان افراد مجرد، اغلب بیشتر از افراد متأهل است. تحقیقات مذکور ثابت می کند که ازدواج مانند چتر دفاعی در مقابل بسیاری از بیماری ها، مانند دیابت، آسم و بیماری های قلبی عمل می کند. میزان مرگ و میر در میان مردان مجرد ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۳۹۰ درصد بیشتر از مردان متأهل است، میزان مرگ و میر در میان زنان مجرد، ۲۰۰ درصد بیشتر از زنان متأهل است.
لیلارد و ویت (۱۹۹۵) گزارش داده اند که ازدواج، طول عمر افراد را افزایش می دهد و زنان و مردان مجرد بیشتر در معرض مرگ قرار دارند.
کیسکر و گلدمن، دو تن از محققان دانشگاه پرینستون (۱۹۸۷)، نتایج مشابهی ارائه دادند. آنها ابتدا بررسی تعدادی از کشورهای پیشرفته، مانند ژاپن، انگلستان، سوئد و ایالات متحده آمریکا به این نتیجه دست یافتند که همواره میزان مرگ و میر در افراد مجرد بیشتر از افراد متأهل است. سپس آنها درباره ۲۶ کشور دیگر، از جمله استرالیا، زلاندنو و سنگاپور تحقیق کردند. در ۲۶ کشور مذکور نیز وضع به همین منوال بود. به عبارت دیگر، میزان مرگ و میر در افراد متأهل کمتر از افراد مجرد است.
 

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:38 :: نويسنده : ابوذر

با اصول گفتگو در خواستگاري آشنا شويد
همیشه وقتی دختر خانم ها و آقا پسرها به جلسات گفتگو و خواستگاری شان نزدیك می شوند استرس و اضطراب تمام وجودشان را می گیرد. مدام به خود می گویند: آیا می توانم سوالاتم را تمام و كمال از فرد مقابل بپرسم؟ آیا می توانم اطلاعات لازم را از او بگیرم؟ نكند دروغ بگوید! و هزاران دغدغه دیگری كه ذهن فرد را درگیر خود می كند و گاه آنقدر برای فرد بزرگ و مهم می شوند كه اصل قضیه یعنی صحبت كردن و شناختن فرد مقابل به كل فراموش می شود.
یكی از مهمترین عللی كه اضطراب و استرس این مجالس را دو چندان می كند رعایت نكردن برخی نكات مهم و اساسی در نحوه گفتار و بیان است. نكاتی كه شاید به ظاهر ساده باشند اما توجه به آنها و مراعاتشان، باعث بهبود جلسات خواستگاری، كم شدن اضطراب و استرس و گرفتن پاسخ های درست و دقیق تر می شود.
1 - شفافیت در كلام 
اولین نكته ای كه باید در جلسات گفتگو مورد توجه هر دو طرف یعنی دختر و پسر باشد، شفافیت در كلام است. یعنی هر فرد باید به گونه ای سخن بگوید كه فرد مقابل به صورت كامل متوجه منظور او شود.
كلی گویی، با ابهام سخن گفتن و ... اموری هستند كه باعث عدم فهم درست سخن و گیج شدن فرد مقابل می شود زیرا او كه در دل یا ذهن فرد مقابل خود نیست كه منظور او را كامل و دقیق متوجه شود.
عدم شفافیت در سخن گفتن و پرس و جو كردن باعث شنیدن پاسخ های اشتباه و نادرست یا ناقص می شود.
2 - نحوه طرح و بحث سوال ها
افراد می توانند سوال هایشان را به دو طریق متفاوت بپرسند. هر دو روش مفید و لازم است اما باید بدانید كه برای پرسیدن هر سوال باید از چه روشی استفاده نمود. برای موفقیت در این مرحله بهتر است سوالاتی كه دارای پاسخ های واضح هستند به صورت مستقیم پرسیده شوند. مثلاً :
میزان در آمد ماهانه شما چقدر است؟
چند خواهر و برادر دارید؟
آیا بیماری خاصی دارید؟ و ...
اما بالعكس برخی از سوالات باید به صورت زیرکانه و غیرمستقیم پرسیده شوند. زیرا اگر به صورت مستقیم پرسیده شوند فرد مقابل متوجه علاقه و نظر شما شده و احتمال دادن پاسخ نادرست ولی باب میل شما بسیار است.
مثلاً من خیلی اهل تفریحم نظر شما درباره تفریح وگردش چیست؟ یقیناً فرد مقابل در پاسخ به پرسش شما خواهد گفت: من هم به تفریح و گردش و مسافرت علاقه بسیاری دارم.
در این گونه مواقع باید به صورت غیر مستقیم سوالات پرسیده شود.
مثلاً باید پرسیده شود: نظر شما راجع به کسانی که می گویند هیچ جا خانه خود آدم نمی شود، چیست؟ در این صورت چون فرد مقابل نمی تواند نظر واقعی شما را تشخیص دهد، جوابی که می دهد نظر حقیقی خودش می باشد.
3 - توجه به مسائل مهم و ضروری
برخی بخشی از زمان گفتگویشان را با پرسیدن سوالات بی ارزش و بی اهمیتی چون رنگ و غذای مورد علاقه و... پر می كنند. بحث بر روی این مباحث نه تنها لازم و ضروری نیست و باعث اتلاف زمان می شود بلكه جلسه گفتگو را از مسیر اصلی خود خارج كرده و به جاده خاكی می كشاند. هیچ كدام از این مسائل پیش پا افتاده نقش مهمی در زندگی زناشویی ایفا نمی كنند. آنچه در این راستا مهم است تناسب در امور مهم و تاثیرگذاری چون اعتقادات، فرهنگ و ... می باشد.
4 - اجتناب از خیال بافی
افراد باید در همه شرایط چه به هنگام سوال پرسیدن و چه به هنگام پاسخ دادن به سوالات فرد مقابل از حقایق و واقعیت ها سخن بگویند. با خیال بافی و آرزو و توهم و ... نمی توان به موفقیت در زندگی دست یافت.
 

شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : ابوذر

 
نگاه دوگانه والدين چه تاثيري بر فرزندان مي گذارد؟
در اين مطلب ما به بيان نقش سلسله مراتب قدرت در تبعيض قائل شدن بين فرزندان و آينده فرزنداني كه نورچشمي والدين هستند، پرداخته ايم.
تفاوت و تبعیض قائل شدن بین فرزندان موضوع جدیدی در خانواده ها نیست. این امر از گذشته های دور تا به امروز وجود داشته است. در گذشته در خانواده های پدرمحور فرزند پسر ارزش بیشتری داشت و در خانواده های مادر محور، دختر بود که جایگاه بالاتری به خود اختصاص می داد. در خانواده های پر تعداد امروزی تنها دختر یا تنها پسر کانون توجه واقع می شود و وقتی بین والدین اختلاف وجود داشته باشد، گرایش به فرزندان غیرهم جنس زیادتر می شود. زن، پسر خانواده را کانون توجه قرار می دهد و مرد، دختر خانواده را به جایگاه بالاتری می رساند.
از زوایای مختلف می توان درباره دلایل گرایش والدین به یک فرزند و تبعیض قائل شدن بین فرزندان گفت وگو کرد.
در این مطلب ما به بیان نقش سلسله مراتب قدرت در تبعیض قائل شدن بین فرزندان و آینده فرزندانی که نورچشمی والدین هستند، پرداخته ایم.
 
مشکلات نورچشمی ها
معمولا والدین یکی از فرزندان خود را بیشتر دوست دارند و معمولا همان فرزند قربانی می شود، زیرا رشوه زیادی از پدر و مادرش دریافت می کند.به این فرزند محبت و توجه زیادی می شود و امکانات بیشتری در اختیار وی قرار می گیرد. این محبت های افراطی باعث می شود که او نتواند در زندگی آینده اش موفق عمل کند، میزان سازگاری او در زندگی کمتر است و تاب مقاومت در برابر مشکلات را ندارد زیرا همواره از حمایت های بی دریغ والدین برخوردار بوده است. این دسته از افراد یا در زندگی بسیار دست و پا چلفتی می شوند و یا زورگو که در هر دو صورت ناموفق خواهند بود. دکتر شهرام ناصری با بیان این مطلب ادامه می دهد: بدون شک والدین همه فرزندان خود را دوست دارند اما تفاوت در چگونه دوست داشتن است. در واقع آن ها در چگونگی دوست داشتن بین فرزندان فرق می گذارند.نکته بسیار مهم اما فراموش شده در بسیاری از خانواده ها این است که والدین نمی دانند نقش پدرانه و مادرانه چقدر در زندگی و آینده کودک مهم است. پدر و مادر فرزندان خود را دوست دارند اما باید به شیوه های متفاوتی آن ها را دوست داشته باشند. مهر و محبت مادر باید بی قید و شرط و محبت پدر باید مشروط باشد زیرا نقش پدرانه این گونه اقتضا می کند. این در حالی است که در بسیاری از خانواده ها دو مادر در خانواده وجود دارد. به بیان دیگر پدر و مادر هر دو تلاش می کنند که به کودک بی قید و شرط محبت کنند و می پندارند این شیوه بهترین روش تربیتی است. هر دو در عرض هم قرار می گیرند و سلسله مراتب قدرت در خانواده وجود ندارد.
 
سلسله مراتب قدرت
در خانواده باید مرد در راس هرم قدرت باشد. مهر و محبت خود را به اعضای خانواده ابراز کند و توان این کار را داشته باشد اما باید محبتش به فرزندان مشروط باشد و بین فرزندان بنا به تفاوت های شخصیتی و سنی تفاوت قائل شود. در خانواده پس از پدر و مادر، فرزند در رتبه سوم قرار دارد. در حالی که بسیاری از والدین فرزند را راس هرم قدرت خانواده می نشانند و فکر می کنند با این کار چه ایثار و گذشتی از خود نشان داده اند.رعایت سلسله مراتب قدرت به قدری در خانواده های امروزی نامانوس است که گویی والدین می خواهند ظلم کنند. در صورتی که رعایت این مسئله لطف به فرزندان است زیرا اگر هر فردی به اندازه خودش قدر ببیند برای رسیدن به جای بهتر با دیگران رقابت نمی کند و از آنچه هست راضی است. این سلسله مراتب توسط پدر تعیین و اجرا می شود.مادر نیز باید تابع این سلسله مراتب قدرت باشد و پس از پدر جایگاه دوم را در اختیار داشته باشد. شکایت فرزندان از نادیده گرفته شدن توسط والدین، اغلب از رعایت نشدن سلسله مراتب در خانواده ناشی می شود و...فرزندانی که جایگاه خود و خواهر یا برادر در خانواده را به درستی درک نکرده اند بیشتر ممکن است از بی اعتنایی یا بی توجهی والدین شکایت کنند.
 
نقش پدر
دکتر ناصری با اشاره به این که متاسفانه بیشتر پدران در خانواده های امروزی خود را دست کم می گیرند، تصریح می کند: نقش پدر در خانواده و جایگاه مناسب وی می تواند از بروز بسیاری از آسیب ها در خانواده پیشگیری کند. محبت پدر به اندازه مادر با ارزش اما مشروط است.یک پدر در صورتی فرزندانش را دوست دارد که شروطی را که گذاشته است، رعایت کنند و خواسته هایش را برآورده سازند. این طرز رفتار معامله نیست بلکه اهرمی برای تربیت و اجتماعی کردن فرزندان است. پدر باید در خانواده قانون بگذارد و سلسله مراتب قدرت را تعیین کند. اول از همه باید بتواند اعمال قدرت کند و بدون احساس گناه یا خجالت، قوانین را سختگیرانه اما با مهربانی اجرا کند. بار دیگر تاکید می کنیم که فرزندان به ۲ مادر نیاز ندارند و وجود پدر ضروری است.
 
تفاوت، تبعیض
وی در پاسخ به این سوال که چرا با وجود سلسله مراتب قدرت در خانواده باز هم والدین ممکن است به یک فرزند محبت بیشتری نشان دهند، می گوید: هر فردی پس از والد شدن همچنان انسان است؛ انسانی با تمام کم و کاستی ها و خلاءهای شخصیتی. بنابراین کاملا طبیعی است که یکی از بچه ها بیشتر از بقیه مورد توجه قرار بگیرد و این خطا و یا گناهی نیست که والدین مرتکب آن می شوند. این مسئله به ویژه در فرهنگ رایج امروزی با توجه به طرح مسائلی مانند عدالت، مساوات و برابری در همه زمینه ها، بیشتر نمود پیدا می کند. بنابراین تاکید می کنیم که با رعایت سلسله مراتب قدرت و در صورت قرار گرفتن پدر در راس هرم قدرت در خانواده این مشکل خود به خود رفع می شود و اگر هم شکایتی باشد، غیرمنطقی است. پدر باید بر حسب توانایی ها بین فرزندان تفاوت قائل شود، اعمال قدرت کند، جایگاه هر فردی را تعیین و نقش خود را بازی کند. هیچ یک از این کارها به مفهوم تبعیض گذاشتن بین فرزندان نیست.این مشاور خانواده با اشاره به این که به هم ریختن سلسله مراتب قدرت در خانواده تبعیض نام دارد، تاکید می کند: اگر عضوی از اعضای خانواده که جایگاه پایین تری دارد، امتیازات بیشتری دریافت کند تبعیض روی داده و این عضو ممکن است کوچک ترین فرزند یا اولین فرزند باشد. در بسیاری از خانواده های امروزی و طبق فرهنگ قدیمی و سنتی ما، فرزندان ارشد خانواده ارج و قرب بیشتری نسبت به دیگر فرزندان دارند. اما درست به همین دلیل آسیب پذیرترند. این افراد غیراجتماعی هستند. بخشش کمتری دارند زیرا همواره کانون توجه و محبت بوده اند و توقع دارند در زندگی آینده شان هم همین اتفاق بیفتد. آن ها در سازگاری و انطباق پذیری با محیط پیرامون بیشتر دچار مشکل می شوند زیرا همواره چتر حمایتی بزرگ والدین روی سر آن ها بوده است. بچه های بزرگ تر از زندگی لذت کمتری می برند زیرا آستانه لذت بالایی را تجربه کرده اند و هرگز نمی توانند با لذت های کوچک و جزئی زندگی شادی داشته باشند و در حالی که خواهر و برادرهای کوچک تر با اندک چیزی شاد می شوند، آن ها نمی توانند آن میزان شادی را با دستاوردهای بزرگ تر تجربه کنند.گاهی در خانواده ها به فرزند کوچک تر توجه بیشتری می شود و حتی خواهر و برادرها تمایل زیادی به ابراز محبت به او دارند. فرزند کوچک بیشتر به علت سن کم و ضعف مورد حمایت والدین به ویژه مادر قرار می گیرد که این امر او را آسیب پذیر می کند. زیرا او همواره احساس وابستگی و نبود استقلال می کند و حمایت همه جانبه و همیشگی والدین را می خواهد و در صورت نبود این حمایت به سرعت احساس ضعف و ناتوانی می کند.

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:20 :: نويسنده : ابوذر

 

 
اينگونه از دوست پسر يا دوست دختر خود ببريد!!!
اگر شما هم جزو اين دسته از افراد هستيد، بايد بدانيد كه مهم‌ترين قدم در قطع رابطه اين است كه با موضوع منطقي برخورد كنيد. در واقع بخش احساسي وجودتان را تا مدتي خاموش كنيد
 
 
 
در بین ازدواج هایی که به طور غیرسنتی انجام می شوند، تعداد زیادی دختر و پسر هستند که به دلیل ناتوانی در قطع رابطه دوستی شان، آن را ادامه می دهند. در واقع ازدواج می کنند، چون از ابتدا هدف آشنایی شان ازدواج بوده و با وجود تمام مشکلات و ناهماهنگی هایی که در رابطه شان احساس می کنند، به خاطر عادت به یکدیگر رابطه را تا مرحله ازدواج ادامه می دهند. برای آنها جدا شدن از یکدیگر غیر ممکن است حتی اگر زندگی در کنار همدیگر هم غیرممکن باشد!
 
 
منطقی صحبت کنید
در چنین شرایطی، واکنش احساسی حکم به ادامه دادن رابطه می کند و دختر و پسر مدام خود را قانع می کنند که شاید در آینده همه چیز تغییر کرد و این رابطه بهتر شد. اما بخش منطقی ذهنشان به آنها می گوید که این رابطه سرانجامی نخواهد داشت.
اگر شما هم جزو این دسته از افراد هستید، باید بدانید که مهم ترین قدم در قطع رابطه این است كه با موضوع منطقی برخورد كنید. در واقع بخش احساسی وجودتان را تا مدتی خاموش کنید ( اگرچه بسیار دشوار است اما غیرممکن نیست ) و بعد با بخش منطقی وجودتان به خود، طرف مقابل و رابطه تان نگاه کنید.
 
مطمئن باشید یک رابطه طولانی را که برای آن اهداف بلندمدتی تعریف کرده بودید، نمی توانید با احساسات خاتمه دهید. اگر بتوانید تكلیف تان را با خودتان روشن كنید و به قول معروف با خودتان كنار بیایید خواه ناخواه طرف مقابل را هم وادار می کنید که از فاز احساسی فاصله بگیرد و منطقی تر فکر کند.
آخرین دیدار را برنامه ریزی کنید
برای خاتمه دادن یک رابطه، موضوع را به صورت حضوری یا تلفنی مطرح کنید. اما اگر می دانید تاب تحمل اصرارهای طرف مقابل برای حفظ رابطه را ندارید، قبل از حضور در محل قرار، همه واکنش ها و پاسخ ها و اصرارهای احتمالی او را پیش بینی کرده و برای آن جوابی آماده کنید. این طور هم ذهن خودتان آماده تر است هم راحت تر او را قانع می کنید که این رابطه سرانجامی نخواهد داشت.
 
به او بگویید که فکر می کنید آینده مطلوبی در كنار هم نخواهید داشت و خوشبختی و آرامش را در آینده از هم دریغ خواهید کرد. بگویید این تصمیم به نفع هر دو شماست و امیدوارید سرنوشت خوبی در انتظارش باشد.
یک باره ببُرید
هر هدیه و یادگاری كه از او دارید برگردانید. اگرچه نگه داشتن یادگاری ها درخواستی است که او از شما خواهد داشت اما به یاد داشته باشید همین یادگاری های کوچک و به ظاهر کم اهمیت می توانند در دوران تنهایی و روزهایی که شما از بهم خوردن رابطه تان غمگین هستید ( و البته واکنش طبیعی هر جدایی هم غمگینی است ) شما را وسوسه کند تا رابطه را از سر بگیرید.
 
اگر ایمیل و پیامكی رد و بدل شده آنها را پاك كنید و هیچ تلفنی را از طرف او یا واسطه هایش نپذیرید. یک رابطه برای تمام شدن به قطع ناگهانی نیاز دارد. قطع ذره به ذره رابطه هر دو شما را زجر خواهد داد و احتمال برقراری مجدد رابطه را بالا می برد.
 
 
بی خبر نروید
معمولا حتی اگر وابستگی و علاقه ای هم شكل گرفته باشد، می بیند كه بعد از 2 یا 3 ماه کم کم به راحتی با مسئله كنار می آیید. اگر رابطه تان رسمی شده و خواستگاری با حضور خانواده ها انجام گرفته است هم بهتر است به همین شكل به خانواده طرف مقابل اطلاع داده شود. هرگز طرف مقابل را در بی خبری نگذارید. یک دفعه نروید و خود را گم و گور نکنید. دلایلتان را بگویید و شجاعانه با ماجرا رو به رو شوید.
بعد از جدایی چه کنید؟
بعد از جدایی تا مدتی غمگین هستید، پشیمان می شوید، احساس تنهایی می کنید، دوست دارید به خاطرات دو نفره تان مراجعه کنید و به تمام مکان هایی که با هم رفته اید سر بزنید. آهنگ های غمگین گوش دهید، رمان های عاشقانه بخوانید و گریه کنید... این ها همه طبیعی است.
اما نباید اجازه دهید این رفتارهای طبیعی، شما را از ادامه زندگی باز دارند. رابطه ای که سرانجامی ندارد، باید در نطفه خفه شود. این بزرگترین لطفی است که شما به خود و طرف مقابل می کنید.
بگذارید از او فقط خاطره ای باقی بماند، مثل دوستی که یک روز در قطار ملاقات کرده اید و مسیر هر دو شما بعد از چند ساعت از هم جدا شده و به سمت مقصد متفاوتی رفته اید.

 

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:29 :: نويسنده : ابوذر

 
12 راه قبل از طلاق
روي يك كاغذ خوبي‌ها و بدي‌هاي همسرتان را بنويسيد. تجربه‌هاي مثبت و منفي‌اي كه در اين زندگي به دست آورديد را نيز فهرست كنيد.
 
 
اگر در گرفتن یک تصمیم قطعی برای ترک زندگی یا ادامه آن مانده اید می توانید از این راهنمایی های کلی و پیشنهادی استفاده کنید. به این 12 مسئله و نکته در زندگی زناشویی تان توجه کنید. اگر آنها را در زندگی تان لحاظ کردید و به نتیجه رسیدید می توانید راحت تر برای ماندن یا ترک رابطه تصمیم بگیرید:
1 - زود جدا نشوید : 
شما برای ازدواج وقت، انرژی، پول، امیدها و رویاهایتان را هزینه کردید. فقط کسانی از جدایی شان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمی کنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کرده اند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیم گیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطه ای که درآن هستید بگذارید.
2 - فرزندانتان را درنظر بگیرید و تأثیر طلاق را بر زندگی آنها جدی بگیرید : 
کودک نوپا، بچه دبستانی و فرزندتان که از لحاظ عاطفی به پدر و مادرش وابسته است را نمی توانید قربانی تصمیم های خودخواهانه خودتان بکنید. تصمیم برای طلاق یا زندگی در شرایطی که به کودک آسیب های روانی وارد می شود بسیار حساس است. تغییر شرایط مالی، مکان زندگی و سبک زندگی برای کودک بسیار سخت است و او را تحت تأثیر قرار می دهد.
3 - اگر همسرتان اعتیاد دارد و یا خشونت طلب است از همه فرصت های درمانی و حمایت های اجتماعی و خانوادگی تان استفاده کنید.  
مثلاً اگر همسرتان اعتیاد دارد پیش از تصمیم به جدایی به مشاوره بروید. او را به مراکز ترک اعتیاد بفرستید. از روانپزشکان کمک بگیرید و از خانواده بخواهید تا او را برای حفظ زندگی ترغیب و تشویق کنند. اما اگر بعد از همه تلاش ها و برنامه ریزی هایتان او رویه اش را تغییر نداد گزینه جدایی انتخاب خوبی است زیرا اگر فرزندانی هم داشته باشید آنها را از این بلای خانمان سوز دور نگه می دارید.
4 - تغییر کنید : 
چطور می توانید همسر بهتری باشید؟ در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطاف پذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر می دهید و عادت ها و تفکرات اشتباهتان را کنار می گذارید نتیجه اش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش می کنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطاف پذیر باشید، او را نیز تغییر می دهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید.
5 ـ مشاوره بگیرید :
اگر از آن دسته آدم هایی هستید که رفتن پیش یک مشاور خانواده را وقت تلف کردن یا پول دور ریختن می دانید، بسیار اشتباه می کنید. این طرز تفکر غلط را کنار بگذارید و مطمئن باشید کمی هزینه برای حفظ زندگی به شما ضرری نمی زند.
6 - همسرتان را پیش مشاور ببرید :
او را تشویق کنید تا برای حل مشکلاتی که در رابطه به وجود آمده است با مشاور گفت و گو کند. شاید او مخالفت کند اما اگر ببیند شما برای جدایی جدی هستید و زندگیش را دوست داشته باشد، حتماً به پیشنهاد شما گوش خواهد داد. اگر او این پیشنهاد را نپذیرد و همچنان برسر مواضعش باشد، تصمیم گیری را برای هردوی شما سخت خواهد کرد.
7 - خودتان را امتحان کنید :
پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ می شود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمی آیید؟ این روش به شما کمک می کند بیشتر و عمیق تر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی می رسید.
8 ـ همسرتان را ارزیابی کنید :
روی یک کاغذ خوبی ها و بدی های همسرتان را بنویسید. تجربه های مثبت و منفی ای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگی ها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرست هایتان را باهم مقایسه کنید. چه می بینید؟ امید برای بهبود زندگی یا نتایجی تأسف بار؟
9 ـ نا امیدانه رفتار نکنید :
ممکن است به خاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کرده اید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحی تان را بررسی کنید آیا روزها خوشحال هستید. آیا فرزندانتان را دوست دارید؟ آیا به خودتان اهمیت می دهید. پاسخ هر کدام از اینها اگر نه باشد به این معنی است که از لحاظ روحی ضعیف شده اید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطه تان باشد. اگر این چنین است به فکر درمان باشید.
10 ـ عشق را رها نکنید :
علاقه می تواند مشکل گشای شما باشد. اگر می بینید هنوز هم همسرتان را دوست دارید و نگاه دلسوزانه ای به زندگی دارید می توانید برای بهبود رابطه امیدوار باشد. اما نفرت دریچه های قلب و فکر شما را برای مسالمت و همزیستی همدلانه با همسرتان مسدود خواهد کرد. اگر همسرتان رفتاری دارد که شما را آزار می دهد اما باز هم در درون وجودتان بارقه های محبت را می بینید برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید.
11 ـ برای همسرتان نامه بنویسید :
اگر نمی توانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامه ای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر می نویسند و از آن نتیجه می گیرند. این روش نه قدیمی و نه بی فایده است. گزینه ای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید.
12 ـ آخرین راه : اگر همه تلاشتان را در مدت زمانی حداقل یک ساله کردید و همسرتان هیچ تغییری نکرد و زندگی تان سخت تر شد تصمیم برای جدایی چندان غیرمعقول نخواهد بود. در هر صورت این زندگی شماست که از این رابطه آسیب می بیند و خودخواهانه نیست اگر نمی خواهید اجازه بدهید کسی آن را با فشارهای روانی، آسیب های روحی و عاطفی و جسمی خراب کند.

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:27 :: نويسنده : ابوذر

 
وقتي نمي‌دانيد چطور علاقه‌تان را به همسرتان نشان دهيد

زندگي‌تان را نجـــات دهيــــد

سكوت در زندگي زناشويي يعني تمام شدن همه چيز. اگر مي‌خواهيد ارتباط‌تان مثل روز اول پيش برود چاره‌اي جز مطرح كردن خواسته‌ها و احساسات‌تان نخواهيد داشت. يادتان نرود كه همين نگفتن‌هاي كوچك مي‌تواند انباري از احساسات مطرح نشده در شما بسازد و ارتباطي كه از خراب شدنش مي‌ترسيد را تهديد كند. پس اگر مي‌خواهيد با همسرتان رابطه نزديك‌تري داشته باشيد، با كمك اين راه‌ها احساسات و خواسته هايتان را بيان كنيد


راه و رسم درد دل كردن با زن‌ها

 شايد فكر كنيد كه دنياي شما و همسر خانه دارتان، آنقدر با هم تفاوت مي‌كند كه حرف‌ها و مشكلات‌تان برايش قابل درك نخواهد بود اما اشتباه مي‌كنيد. اگر شما بخواهيد و برايش تلاش كنيد، در يك زندگي مشترك فاصله تفكرات شما و همسرتان كمتر از چيزي خواهد شد كه انتظارش را داريد. اگر هر روز برايش از خاطرات كارتان و شرايط‌تان صحبت كنيد، درك مشكلات شما برايش آسان‌تر خواهد بود. اگر هر روز او را از احساسات‌تان و مشكلاتي كه برايتان پيش آمده با خبر كنيد، او بهترين همراه‌تان خواهد شد و در مواقعي كه حتي انتظارش را نداريد به شما كمك خواهد كرد.

 نقش مرد داستان‌هاي عاشقانه را بازي نكنيد و فكر نكنيد كه يك تنه بايد جور همه مشكلات را بكشيد و نگذاريد كسي از آن‌ها خبردار شود. اگر همسر شما در جريان مشكلات‌تان باشد، حتي در صورتي كه راه حلي براي‌شان نداشته باشد، درك احساس‌تان برايش آسان‌تر خواهد بود. پس باز زندگي را به تنهايي به دوش نكشيد.

 اگر موضوعي شما را آزار داده آن را پنهان نكنيد. نه با دعوا و نه با تهديد بلكه در كمال دوستي و آرامش خواسته‌تان را به او بگوييد. اگر كاري كرده كه از آن ناراضي هستيد و حرفي زده كه شما را ناراحت كرده، سعي كنيد بدون به تعويق انداختن اين موضوع و انبار كردن ناراحتي‌هاي‌تان روي هم در موردش با هم صحبت كنيد. با زبان خودش وارد بحث شويد و نگذاريد كه انتقاد شما او را مضطرب يا ناراحت كند.

 قرار نيست براي راحت كردن خودتان به همه خواسته‌هاي او جواب منفي بدهيد اما بايد قدرت نه گفتن را هم به توانايي‌هاي ديگرتان اضافه كنيد. از ترس ناراحتي او يا ايجاد تنش در زندگي مسئوليت‌هايي كه خارج از توا‌ن‌تان هستند يا براي‌تان فشاري غيرقابل تحمل دارند را قبول نكنيد. هرگز براي خوشحال كردنش وعده‌اي به او ندهيد كه عملي كردنش براي‌تان تبديل به يك استرس بزرگ و فشار رواني شود. غم‌ها و شادي‌هاي رابطه را با هم تحمل كنيد. از اين طريق احساسات ديگري را بهتر خواهيد شناخت و باعث خواهيد شد كه هر روز بيشتر از روز قبل به يكديگر نزديك شويد.

 اگر از گفتن موضوعي هراس داريد و فكر مي‌كنيد به رابطه شما آسيب مي‌زند، سعي كنيد كه با زبان همسرتان اين حس يا اين واقعيت را با او در ميان بگذاريد. خط قرمزهايش را بشناسيد و بفهميد كه مطرح كردن اين موضوع با چه واژه‌ها و در چه شرايطي به نفع رابطه شما تمام مي‌شود. يادتان نرود در دنياي زندگي مشترك، هيچ حرفي نبايد ناگفته بماند بلكه بايد تمامي حرف‌هاي‌تان را با زبان و حال و هواي مناسب خودش به زبان بياوريد.
 

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : ابوذر

 
در سال اخیر عدم تعهد در روابط يك معضل اجتماعي تبدیل شده و خيلي‌ها دنبال پاسخ اين سوال هستند كه چرا زوجين به يكديگر خیانت مي‌كنند؟..
 


هيچ خانواده‌اي به قصد از هم پاشيــدن تشكيل نمــي‌شود. هيچ‌كس دلــش نمــي‌خواهد سرنوشت خانواده‌اي كه با هزار اميد و آرزو مي‌سازد، دعوا و كشمكش و دست آخر جدايي باشد. همه زوج‌ها در آغاز زندگي مشترك‌شان متعهد مي‌شوند تا پايان راه كنار هم بمانند و از مسير تعهدات‌شان خارج نشوند. نه فقط در ايران كه در همه جاي دنيا اين پايداري و ثبات براي خانواده‌ها مهم است و حتي سلامت روحي و رواني بچه‌ها و تربيت درست آن‌ها به همين ثبات و پايبندي زن و شوهر نسبت به هم بستگي دارد اما به‌نظر مي‌رسد در سال‌هاي اخير موضوع پايبند نبودن زوجين نسبت به هم به يك معضل اجتماعي در جهان تبديل شده و خيلي‌ها دنبال پاسخ اين سوال هستند كه چرا گاهي زوجين يكديگر را فراموش مي‌كنند و از مسير مشترك و اصلي زندگي خارج مي‌شوند؟



آدم‌هايي كه  لب مرز هستند

دلايل متعددي براي گريز زوج‌ها از تعهد و پايبندي نسبت به زندگي وجود دارد اما موضوع اختلالي كه در شخصيت برخي افراد وجود دارد يكي از دلايل علمي و تخصصي محسوب مي‌شود. در اين حالت، فرد به ظاهر سالم و بدون توهم و هذيان به‌نظر مي‌رسد و حتي فردي اجتماعي است، اما در تفكراتش مشكل دارد و كسي به جز فردي كه با او زندگي مي‌كند، نمي‌تواند به تفكرات دروني عجيب و غريبش پي ببرد. چنين فردي متفاوت فكر مي‌كند و در زندگي با شريكش هم مي‌خواهد تفكرات خودش را به او بقبولاند. اين افراد كارهاي طبيعي افراد عادي را انجام نمي‌دهند و دوست دارند به همه اين باور را بدهند كه كارهاي عجيب خودشان درست است. يكي از اختلالات شخصيتي كه باعث بروز چنين حالاتي مي‌شود شخصيت مرزي نام دارد. افرادي كه شخصيت مرزي دارند، ثبات خلقي ندارند و هر لحظه و هر روز يك مدل هستند. گاهي خوشحال‌اند و اظهار علاقه مي‌كنند و گاهي هم مضطرب و بدحال مي‌شوند. در چنين افرادي ممكن است، محيط و افراد ديگر در بروز اختلالات تاثير بگذارند اما عامل اصلي اختلال شخصيت، خود فرد است كه توانايي ايستايي و ثبات در عقيده را ندارد.



تقصير من نيست

در افراد عادي هم در شرايط مختلف تغييرات خلق و خوي به‌وجود مي‌آيد اما با گذشت مدت زماني كوتاه به حالت عادي باز مي‌گردند. بعضي از افراد اختلال شخصيت مرزي ثبات گفتاري هم ندارند. وقتي ثبات گفتاري، ثبات عقيده و ثبات خلقي در يك زندگي زناشويي، وجود نداشته باشد طبيعي است كه مشكلات آغاز مي‌شود. اين افراد به همسر خود ابراز علاقه مي‌كنند ولي ممكن است جاي ديگري هم سرگرم باشند و همين احساسات وعلاقه را به فرد ديگري هم ابراز كنند. در ميان افراد بي‌ثبات، عده‌اي وجود دارند كه مشكلات بي‌‌تعادل بودن رفتار خود را به طرف مقابل نسبت مي‌دهند. به طرف مقابل خود مي‌گويند؛ ايراد توست كه من به ديگري گرايش پيدا كرده‌ام و حتي پايبند نبودن خود را به طرف مقابل مربوط مي‌دانند. حتي گاهي اوقات اين افراد ثبات شغلي معقولي هم ندارند و ممكن است در يك فاصله زماني كوتاه چند بار شغل خود را تغيير دهند. اين افراد در محيط كار بي‌هيچ بهانه‌اي قطع ارتباط مي‌كنند و ديگران را مقصر مي‌دانند يعني حتي ناسازگاري خود با محيط را بر گردن ديگران مي‌اندازند.



گاه شاد، گاه غمگين

گروه ديگري نيز از افراد بي‌ثبات وجود دارند كه از نوعي افسردگي موسوم به افسردگي دو قطبي رنج مي‌برند. اين افراد افسرده‌هايي هستند كه در برخي موارد حالت افراد افسرده و نگران را دارند و در ديگر حالات دچار شيدايي و سرخوشي بيش از اندازه مي‌شوند. يعني بدون علت خاصي شادند، مي‌خندند و سر خوش‌اند. در حقيقت اين افراد به‌دليل مواد بيوشيميايي كه در مغزشان وجود دارد بدون دلايل خارجي و محيطي، شاد يا غمگين هستند. اين‌ها در حالت افسردگي يك سري حالات و علائم خاص دارند و در شادي و سرخوشي يك سري حالات، حرف‌ها و رفتارهاي خاص ديگر.




 
وسواسي‌هاي بلاتكليف

گروه ديگري از افراد دچار عارضه‌اي به نام وسواس فكري هستند كه نيازمند بررسي و درمان خواهند بود. اين افراد را مي‌توانيم با يك مثال بررسي كنيم؛ مرد متاهلي را درنظر بگيريد كه از زندگي خود راضي است اما در طول رخدادهاي محيط خارج از منزل با خانم ديگري آشنا مي‌شود. او قصد جدايي از همسرش را نداشته و از زندگي‌اش گلايه‌اي ندارد. حتي مي‌گويد همسرم خوب است و قصد جدايي ندارم. فرزندان خوبي دارم. با خانم جديدي هم كه آشنا شده‌ام به درد من براي زندگي نمي‌خورد و قصد ندارم با او ازدواج كنم اما نمي‌دانم چرا نمي‌توانم از او دل بكنم و او را كنار بگذارم. اين افراد بين 2 حالت زندگي در تعارض هستند و نمي‌توانند راه درست را انتخاب كنند. اين‌ها نيازمند كمك و حمايت‌اند و بايد تحت نظر و درمان قرار بگيرند. اگر چه برخي اوقات اين افراد در پوشش شرع و دين روابط خود را توجيه مي‌كنند اما بايد به آن‌ها گفت كه شايد در گذشته مثل دوران جنگ و نياز به ازدياد نسل، ازدواج يا آشنايي با خانم ديگري به‌منظور حمايت خانوادگي توجيه داشت اما امروزه رضايت همسر اول براي ازدواج موقت يا دائم با زن ديگر، لازم و ضروري است و تاكيد مي‌شود در غيراين صورت بروز مشكلات زناشويي حتمي و جدي خواهد بود. در چنين شرايطي شيرازه زندگي به هم مي‌خورد و مسير آن به سوي جدايي، طلاق و حتي خيانت كشيده مي‌شود.



مرداني كه همسر سنتي مي‌خواهند اما...

مهم‌ترين عاملي كه به انسان براي حل اين مشكلات كمك مي‌كند، علت‌يابي است. متاسفانه عده زيادي از افرادي كه دچار چنين مشكلاتي در زندگي مي‌شوند قبل از آنكه فكر علت‌يابي باشند دنبال راه چاره مي‌گردند. در چنين شرايطي بايد قبل از هر چيز سبب‌شناسي كرد و ديد كه طرف مقابل در كدام يك از گروه‌هاي مذكور قرار مي‌گيرد. بايد پذيرفت كه زنان هم نسبت به سال‌هاي پيش و حتي دهه‌هاي قبل تغيير كرده‌اند. در گذشته خانم‌ها سنتي زندگي مي‌كردند و سنتي ازدواج مي‌كردند. اما امروزه زنان در اجتماع حضور يافته‌ و از رفتارها و جايگاه سنتي خود فاصله گرفته‌اند؛ دانشگاه مي‌روند وتحصيل مي‌كنند و در مدارج مختلف شغلي جاي مي‌گيرند. اين در حالي است كه در طول اين سال‌ها مردان نيازي به تغيير در خود نديده‌اند و هيچ تغيير اساسي‌اي پيدا نكرده‌اند. امروزه زنان ديگر سنتي فكر نكرده و سنتي زندگي نمي‌كنند اما مردان سنتي‌اند و همچنان دوست دارند تا همسران سنتي داشته باشند. اكنون ديگر مردان با روش‌هاي سنتي نمي‌توانند همسر خود را خوشحال كنند. شايد اگر سال‌هاي دور بود و زنان سنتي بودند، مرد همسر ديگري انتخاب مي‌كرد و زن اول هيچ اعتراضي نداشت اما امروزه ديگر نمي‌توان چيزي حالي را تصور كرد.



به جزئيات هم فكر كنيد

زن و شوهر بايد هميشه براي هم جاذبه داشته باشند، يعني براي يكديگر جاذبه ايجاد كنند. وقتي از مرداني كه به همسر خود خيانت كرده‌اند درباره دلايل‌شان مي‌پرسيم، گروهي از آنان با تاكيد براين كه همسر خود را دوست دارند و هيچ حس بدي نسبت به ادامه زندگي با او ندارند مي‌گويند به تازگي همسرشان كمي بداخلاق شده است. گروهي ديگر اگرچه تمايل به جدايي و طلاق ندارند ولي علت آشنايي خود با زني ديگر را شكل ظاهري او يا مثلا افزايش وزن همسر اول‌شان عنوان مي‌كنند. بايد به زوجين توصيه كنيم كه به سلامت وتناسب اندام و خلق و خوي خود توجه داشته باشند تا بتوانند ارتباط‌هاي‌شان را تقويت كنند. البته نمي‌خواهيم بگوييم اگر فردي همسرش چند كيلوگرم اضافه وزن پيدا كرد، بايد به او خيانت كند بلكه معتقديم بايد عمقي به مسائل نگاه كرد البته برخي به همين نكات كوچك و كم اهميت نيز توجه مي‌كنند. به هر حال نبايد فراموش كرد زن و شوهر براي تقويت كانون خانواده بايد به‌طور مساوي كمك كنند. ايراد گرفتن‌هاي بي‌مورد باعث مي‌شود ما نسبت به‌خودمان رضايت را از دست بدهيم و اين مسئله كاهش اعتماد به نفس و بروز مشكلاتي از جمله افسردگي، ناكامي، نااميدي و بي‌انگيزگي را به‌دنبال خواهد داشت.




 
نگذاريد فاصله احساسي ايجاد شود

اگر مشكلات اصلي بين زن و مرد توسط افراد آگاه و متخصص يا حتي خودشان، درصورتي كه دانش كافي نسبت به رفتارهاي فردي و اجتماعي داشته باشند، شناسايي شود از بسياري جدايي‌ها جلوگيري مي‌شود. اگر زن و شوهر با توجه به نيازها و خواسته‌هاي طرف مقابل و به‌صورت علمي و منطقي در رفتارهاي فردي‌شان تغييراتي ايجاد كنند نقش موثري در عادت نكردن به يكديگر و ايجاد نشدن فاصله احساسي ميان آن‌ها خواهد داشت اين‌كه ببينيم طرف مقابل‌مان چه مي‌خواهد و چه چيزهايي براي او ارزش محسوب مي‌شود و اين‌كه به ارزش‌هاي او احترام بگذاريم راه‌حل مناسبي خواهد بود كه از ايجاد فاصله احساسي و بروز خيانت‌ها پيشگيري كنيم. گاهي اوقات نكاتي بسيار ساده كه فراموش شده‌اند، مي‌توانند پايه و اساس رخدادهاي ناگوار در زندگي زناشويي يا برعكس دوستي‌هاي عميق خواهند بود.

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : ابوذر


 


 

دعوا نمک زندگی است و نمی‌توانید زن و شوهری را پیدا کنید که زندگی شان بدون این نمک پاشی‌ها باشد! اما چیزی که بین زوج‌ها تفاوت ایجاد می‌کند، سبک‌های آنها برای دعوا کردن است. این که با اشتباهات خود دعوا را پیچیده و دامنه دار می‌کنند یا به سادگی آن را حل کرده و از آن عبور می‌کنند. اگر مایلید مشابه گروه دوم عمل کنید، بدانید که باید 4رفتار اشتباه را کنار بگذارید. این چهار رفتار کدامند؟

اولین رفتار مخرب، انتقاد است. انتقاد در حالت طبیعی صدمه وارد نمی‌کند اما اگر به جای رفتار همسرتان، شخصیت او را نشانه برود، بسیار خطرناک خواهد بود. بهتر است موقع انتقاد کردن، بگویید این رفتارت ایراد دارد نه این که تو همیشه اشتباه رفتار می‌کنید.

دومین رفتار مخرب، سرزنش است. در سرزنش ما واقعا شروع می‌کنیم به فحاشی کردن و خردن کردن شخصیت طرف مقابل، جملاتی مثل «بی عرضه دست و پا چلفتی» دقیقا قلب طرف مقابل را نشانه می‌روند. مسخره کردن و پوزخند زدن و شوخی‌های خصمانه هم در همین دسته قرار دارند.

سومین رفتار اشتباه، جبهه گیری در مقابل حرف‌های همدیگر است. بهانه آوردن برای توجیه رفتار، مخالفت با تمام حدس‌های همسر و تکرار حرف‌های گذشته او از نشانه‌های جبهه گیری هستند.‏

چهارمین رفتار غلط شما در دعوا سکوت نابجا است.
مردها معمولا از این روش برای خاتمه دعوا استفاده می‌کنند. اما زن‌ها فکر می‌کنند که سکوت به معنای خصومت و بی توجهی است. سکوت معمولا دعوا را بدتر می‌کند.‏

چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : ابوذر



اگر دختری در سنین ازدواج هستید، بهتر است مردان را بهتر بشناسید...

شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. روان شناسانی که نقش جنسیت را در برقراری ارتباط مطالعه می کنند، این ۱۷ نکته را در مورد شناخت مردان با اهمیت می دانند.

۱) مردان در مورد احساسشان صحبت می کنند اما...

مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیرمستقیم صحبت کنند. پس از همسرتان بخواهید برنامه اش را برای تعطیلات آخر هفته بگوید یا اینکه فکر و تصور خود را در مورد شما و اولین باری که شما را ملاقات کرده است، بیان کند. پاسخ او روشن می کند احساسش چیست و این گونه خود را به شما نزدیک تر می بیند.

۲) مردان با کارهایشان دوست داشتن را بیان می کنند

بیشتر مردان ترجیح می دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی وسایل خراب خانه را تعمیر یا حیاط را تمیز می کنند یا سطل زباله را بیرون می برند، دوست داشتن خود را نشان می دهند. حتی خرید کردن برای خانه و زیباسازی محیط آن هم بیانگر این است که شما را دوست دارد.

۳) مردان ازدواج را جدی می گیرند

مردان معمولا از ابراز سریع نظر خود واهمه دارند. شواهد نشان می دهد آنها ازدواج را بیشتر جدی می گیرند ولی ممکن است مدت طولانی تری طول بکشد تا احساس خود را بیان کنند زیرا می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند، درست است. نتایج یک بررسی روی مردان متاهل نشان داد وقتی مردی با اطمینان کامل تصمیم به ازدواج می گیرد، همه جوانب را بررسی کرده و بیشتر معیارها را مطابق میل خود می بیند. ۹۰ درصد مردان می گویند اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، با همین همسرشان ازدواج خواهند کرد.

۴) او یک شنونده واقعی است

بیشتر ما خانم ها وقتی حرف های دیگران را گوش می کنیم معمولا با حرکات اشاره و بدن و گفتن کلماتی مثل بله یا نه یا می دانم به آنها نشان می دهیم به حرف هایشان گوش می دهیم. این اشاره ها، بخشی از نظر و درک ما را به فردی که در حال صحبت است، منتقل می کند اما این در مورد مردان صدق نمی کند. وقتی که با همسر خود صحبت می کنید و چیزی نمی گوید یا حرکتی از او نمی بینید، به معنی آن نیست که گوش نمی دهد بلکه ترجیح می دهد ساکت باشد و درمورد آنچه شما می گویید، فکر کند.

۵) مردان بیشتر عمل می کنند

مردان روابطشان را با عمل تقویت می کنند، نه احساس. بسیاری از مردان، با انجام فعالیت هایی مانند ورزش و پیاده روی همراه همسرشان و رابطه زناشویی سعی می کنند به همسرشان نزدیک تر شوند.

۶) مردان زمانی را برای خود می خواهند

اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند اما همه آنها نیاز دارند زمانی مخصوص خود داشته باشند. زمانی که تنها در گوشه ای بنشینند و تفکر کنند. اگر چه مردان از انجام بازی شطرنج، باغبانی یا رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برند اما مثل همه، گاهی دوست دارند کسی در کنارشان نباشد و به تنهایی به کارهای مورد علاقه شان بپردازند. وقتی هر یک از زوجین زمان و مکانی را برای تنهایی داشته باشند، بیشتر به هم علاقه مند خواهند شد.

۷) مردان مثل پدرانشان عمل می کنند

اگر می خواهید بدانید مردی که قصد دارید با او ازدواج کنید چگونه مردی است و چه رفتاری دارد، به رفتارهای پدرش نگاه کنید. مردان نقش خود و رابطه با همسرشان را از پدرشان می آموزند. اگر می خواهید بدانید که چگونه با شما رفتار خواهد کرد، ببینید پدرش چه رفتاری با مادرش دارد.

۸) مردان زبان بدن را نمی دانند

مردان کمتر درمورد زبان اشاره و حرکات بدن می دانند و تغییر لحن صدا و حرکات صورت برای آنها کمتر مفهوم دارد. همچنین ممکن است دیرتر ناراحتی زنان را که در چهره شان نمایان است یا پیام های اشاره ای و لحن صدا را تشخیص دهند، بنابراین اگر می خواهید مطمئن شوید پیام را دریافت کرده اند مستقیما آن را بیان کنید.

۹) واکنش مردان سریع تر است

زنان در واکنش نشان دادن به برخی امور و کارها دیرتر از مردان عمل می کنند و مدت طولانی تری برای بیان واکنش و تفکر نیاز دارند. حتی ممکن است در مقابل مردان بیشتر احساس اضطراب و استرس داشته باشند اما مردان در مقابل حوادث واکنش سریع تری نشان می دهند بنابراین وقتی هنوز می خواهید درمورد مباحث شب گذشته صحبت کنید، ممکن است همسرتان آن را از یاد برده باشد.

۱۰) مردان به قدردانی واکنش نشان می دهند

قدردانی از همسر می تواند تفاوت زیادی در رفتارهای آنها و روابطشان ایجاد کند. مطالعه ها نشان می دهد وقتی از زحمات مردان قدردانی و به آنها ارزش گذاشته می شود، بیشتر سعی می کنند در انجام کارهای خانه و مراقبت از کودک خود را درگیر کنند و خود را تکیه گاه خواهند دانست.

۱ ۱) رابطه زناشویی برای مردان بسیار مهم است

برای بسیاری از مردان، رابطه زناشویی بسیار مهم است در حالی که برای زنان این طور نیست. برای مردان صمیمیت در روابط زناشویی بسیار رضایت بخش تر از خود رابطه زناشویی است.

۱۲) مردان دوست دارند زنان اول شروع کنند

بسیاری از مردان دوست دارند همسر آنها شروع کننده رابطه زناشویی و مشتاق این رابطه باشد بنابراین از ابراز عشق به همسر خود خجالت نکشید و اجازه دهید که بداند شما خواهان رابطه زناشویی هستید. شروع رابطه زناشویی از سوی زن می تواند باعث رضایتمندی بیشتر زوجین شود.

۱۳) مردان همیشه مشتاق نیستند

مردان برخلاف تصور زنان همیشه حوصله رابطه زناشویی را ندارند. مردان هم مانند زنان دچار استرس می شوند. استرس شغلی، خانوادگی و پرداختن صورتحساب ها از بزرگ ترین عوامل کاهش دهنده میل جنسی در مردان هستند. وقتی یک مرد یک بار برای رابطه زناشویی تمایل ندارد، به معنی آن نیست که برای همیشه میل و علاقه اش را به شما از دست داده است. او فقط در آن لحظه تمایلی به برقراری روابط زناشویی ندارد.

۱۴) مردان زیاد به روابط زناشویی فکر می کنند

بیشتر مردان زیر ۶۰ سال حداقل یک بار در روز به روابط زناشویی فکر می کنند در حالی که فقط یک چهارم زنان یک بار در روز به این موضوع فکر می کنند. همچنین مردان ۲ برابر زنان درمورد روابط زناشویی رویاپردازی می کنند و جالب است که رویاهای آنها بسیار متفاوت از عملشان است. مردان درمورد روابط زناشویی نسبت به آنچه زنان فکر می کنند، جدی نیستند و تصورات آنها شبیه آنچه انجام می دهند، نیست.

۱۵) مردان، لذت بردن همسر خود را دوست دارند

خوشحالی و شادابی یک زن برای همسرش بسیار بااهمیت است. یک مرد تا زمانی که همسرش درمورد احساسش صحبت نکند از آن باخبر نمی شود، بنابراین بهتر است احساسات و خواسته هایتان را بیان کنید. خواسته خود را صریحا بگویید، زیرا مردان طفره رفتن را دوست ندارند. اگر خواسته خود را واضح بیان کنید، نه تنها گوش می کند، بلکه از خشنود شدن شما احساس خوبی خواهد داشت.

۱۶) مردان درمورد ظاهر خود دچار اضطراب می شوند

بسیاری از مردان در برخی موقعیت ها دچار اضطراب می شوند، مخصوصا وقتی سنشان افزایش پیدا می کند. یک مرد ممکن است در مورد جسم و توانایی های خود نگران شود. اگر می توانید، به او کمک کنید تا روش های آرام سازی را یاد بگیرد و مطمئنش کنید هنوز هم او را مانند قبل دوست دارید، در این صورت کمتر در روابط زناشویی دچار استرس می شود.

۱۷) مردان نیاز دارند دوست داشته شوند

اگر یک مرد احساس کند از سوی همسر مورد بی محبتی قرار گرفته ، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی همسر خود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند.

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : ابوذر



کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید. با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.

1. بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.

2. او را مجبور نکنید
نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.

3. التماس نکنید

خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ "خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم..." به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.

4. مرتب هدیه نخرید

تا به حال شنیده اید: "عشق من را نمی توانی بخری!" شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.

5. هر ۵ دقیقه یکبار نگویید "دوستت دارم"
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با "دوستت دارم" ها چندان کار رمانتیکی نیست. احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.

6. تفاوت های جنسی را فراموش نکنید
خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند. در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است. این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.

7. همه قدرت را به او ندهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.

8. در دام ظاهر و پول نیفتید
فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. اینها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: "فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.

9. اشتباه نشانه ها را درک نکنید
وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.

10. کمک بگیرید!
خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد. در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه ای انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : ابوذر

با سلام خدمت بازدیدکنندگان عزیز و مراجعین محترم

 

عزیزان دقت و توجه داشته باشن که برای گرفتن جواب مشکلاتشون از

من حتما باید یا آدرس ایمیل یا شماره موبایل و یا آدرس وبلاگ و سایتشون

رو برای من بگذارن تا بتونم از این طرق به مشکلاتشون بپردازم و جوابگو

باشم. به هیچ وجه قادر به پاسخگویی در داخل وبلاگهای خودم نیستم به

علت سوء استفاده های احتمالی. باتشکر

چهار شنبه 3 اسفند 1398برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : ابوذر

مطلوب ترین سنین برای باردار شدن زنان در چند سالگی است؟
 
محققان تحقیقات زیادی در مورد زمان های متفاوت بارداری انجام داده اند و نتیجه اینکه بالاترین نقطه و اوج توانایی باروری در زنان در ۲۴ سالگی است.

تمامی خانم ها در هنگام تولد بالاترین میزان تخمک ها را جهت باروری دارند. یعنی در حدود یک میلیون تخمک. اما وقتی به سن بلوغ می رسند این میزان به حدود ۳۰۰ هزار عدد می رسد و مسئله اینجاست که از این تعداد فقط در حدود ۳۰۰ تخمک در دوره فعالیت تخمدانها آزاد می شود و امکان باروری می یابد.

هم چنان که سن افزایش می یابد تخمدانها هم پیرتر می شوند و تخمکها آمادگی کمتری برای باروری خواهند داشت. به همین دلیل است که امکان بروز مشکلات و اختلالات کروموزومی و ناهنجاری های ژنتیکی مانند سندروم داون در سنین پایین تر به مراتب کمتر از سنین بالا می باشد.

در عین حال احتمال بروز سقط جنین نیز در سنین بالا بیشتر است. این احتمال در زنانی که بین ۲۰ تا ۲۴ سال سن دارند احتمال سقط جنین ۱۰ درصد است در حالی که این رقم در زنان ۳۵ تا ۳۹ ساله ۱۸ درصد و زنان ۴۰ تا ۴۴ ساله به ۳۴ درصد می رسد.

در عین حال در دهه بیست سالگی احتمال ابتلا به انواع مشکلات رحم و اندومتر به مراتب کمتر است و بیماری های مقاربتی نیز در این سنین کمتر ایجاد می شود.

از طرف دیگر در دهه بیست سالگی بدن از نظر فیزیکی سالم تر است و فرد مبتلا به بیماری ها و ناراحتی های گوناگون نمی باشد. از این رو احتمال زایمان زودتر از موعد و تولد نوزاد نارس در سن کمتر از ۳۶ سال پایین می باشد.

لازم به ذکر است که بررسی ها نشان داده اینکه شما در اوایل دهه بیست سالگی اقدام به بارداری نمایید یا در اواخر آن تغییر چندانی نمی کند و تفاوت باروری در این محدوده سنی ناچیز و قابل چشم پوشی است.

در ضمن نکته قابل ملاحظه این است که فقط بارداری مهم نیست و پس از زایمان مراقبت های مربوط به نوزاد و اینکه مادر بتواند با بیداریهای کودک بیدار بماند و با خوابیدنهای او استراحت نماید در دهه بیست سالگی راحت تر است و پس از آن از نظر بدنی و فیزیکی فشار بیشتری را متحمل می شود.

به عقیده بسیاری از متخصصان سن ۲۵سالگی بهترین سن برای فرزند اول است. زیرا هم مادر سن مناسبی دارد و هم اینکه در بازیها و مراحل گوناگون رشدی کودک بهتر می تواند در کنارش باشد.

علاوه بر وضعیت جسمی افراد در دهه بیست سالگی از نظر ذهنی و عاطفی نیز انعطاف پذیری بیشتری دارند و ظرفیت بیشتری برای تحمل و پذیرش مسئولیت ها و تعهدات مربوط به فرزندان دارند.

از طرف دیگر مادر شدن در این دهه امکان تحصیل و آموزش دیدن را به شما می دهد. می توانید در این زمان فرزنددار شوید و سپس دوباره به جامعه و پرداختن به شغل و کارهای مورد علاقه برگردید. در صورتی که در سنین بالاتر اگر کار و حرفه خود را به جهت مسئولیتهای مادری رها کنید جذب دوباره بازار کار به مراتب سخت تر خواهد بود.

به همین دلیل از نظر بسیاری از مشاوران اقتصادی بارداری در این برهه از نظر مالی و اقتصادی نیز لطمه خاصی به خانواده نمی زند.

یعنی مادرانی که در سنین بالاتر اقدام به بچه دار شدن می کنند فرصتهای بسیاری را از نظر موفقیتهای اجتماعی و شغلی از دست می دهند.

اما از طرف مقابل فرزند داشتن در سنین کم نیز به دلیل تجربه کم والدین سختی هایی دارد و والدین به دلیل توجه زیاد به فرزند ممکن است از توجه کافی به یکدیگر غافل شوند. این امر در بسیاری موارد در مادران جوان منجر به افسردگی های پس از زایمان می شود و در پدران جوان نیز ناراحتی های ناشی از کمبود توجه همسرشان مشکل ساز است.

در بسیاری از موارد که ازدواجها در سنین پایین انجام می گیرد و زوجین خیلی زود تصمیم به بچه دارشدن می گیرند مشکلات زیادی به دلیل عدم آمادگی ها و تفاهمات لازم جهت پذیرش مسئولیتهای جدید ایجاد می شود.

بررسی ها نشان داده فرزندان زنانی که در سنین بین ۱۵ تا ۲۴ متولد شده اند از نظر رفتاری مشکلات بیشتری دارند و آن هم بیشتر به دلیل فقدان مهارتهای تربیتی لازم در مادران خیلی جوان است.

ارزیابی وضعیت والدینی که در دهه ۳۰-۲۰ و ۴۰ خود فرزنددار شده اند نشانگر ویژگیهای رفتاری و تربیتی متفاوت در این فرزندان است.

لازم به ذکر است که شما در هر سیکل عادت ماهیانه فقط تا ۲۵ درصد شانس بارداری خواهید داشت و بدین ترتیب یعنی در اوایل دهه بیست سالگی در سال در حدود۹۸ درصد و در اواخر این دوران در حدود ۸۴درصد شانس برای بارداری خواهید داشت.

در این دهه فقط ۷درصد از خانم ها دچار ناباروری می شوند و ۶ درصد نهایتا بچه دار نمی شوند. اما در دهه۴۰ سالگی احتمال اینکه افراد هرگز نتوانند بچه دار شوند تا ۶۴ درصد هم می رسد.

این مسئله در مورد خانم های دهه ۴۰سالی که سقط جنین دارند ۳برابر افرادی است که در دهه بیست سالگی هستند و در مورد ۴۵سالگی به بالا باز هم افزایش می یابد.

در ضمن در مورد ابتلای کودک به سندروم داون در دهه بیست سالگی مادر احتمال یک به ۱۲۹۵ است و در دهه ۳۰ یک در ۷۵۹ می باشد.

با توجه به موارد فوق توصیه می کنیم که در هر سنی حتی در دهه بیست سالگی اگر قصد بچه دار شدن دارید حتما قبل از هرچیز با پزشک متخصص مشورت نمایید تا از جنبه های گوناگون از آمادگی شما برای این موضوع اطمینان حاصل کرده و موارد مورد نیاز را به اطلاعتان برساند.

پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 7:11 :: نويسنده : ابوذر

سوال: دختر و پسری که قرار است با هم ازدواج کنند در اولین جلسه قبل از ازدواج بایستی در چه زمینه هایی با هم صحبت کنند؟

در مورد چه چیزی باید صحبت کنیم و چه سؤال هایی بپرسیم تا بفهمیم که او ایده ال زندگی ماست؟

پاسخ:در مورد انتخاب همسر باید از فاکتورهای گوناگونی استفاده کرد. به عبارت دیگر همسر مورد نظر را نمی‏توان صرفا با طرح چند سؤال آن هم در یکی دو جلسه، شناسایی کرد. چه اینکه این جلسات بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و طرفین به خاطر برخوردهای اولیه ممکن است خیلی خوب نتوانند همدیگر را ارزیابی کنند. لذا علاوه بر این جلسات گفتگو باید راهکارهای مطمئن‏تری را ضمیمه کرد تا درمجموع به یک نتیجه مطلوب رسید و آگاهانه دست به انتخاب زد.

به نظر می‏ آید یکی از بهترین راههای شناخت همسر، شناخت خانواده او می‏باشد. چه اینکه همسر محصول یک خانواده است و اگر خانواده مناسب باشد تا حدود زیادی می‏توان به محصولات آن نیز اطمینان داشت. راه شناسایی خانواده استفاده کردن از افراد مجرب، آگاه و دلسوز و در عین حال راز دار و مطمئن است.

یکی دیگر از راههای انتخاب همسر مناسب، داشتن آگاهی های لازم از همسر مطلوب و ایده‏ آل می‏باشد و لازمه این کار، مطالعه کتاب هایی در این زمینه مانند: کتاب «جوانان و انتخاب همسر از علی اکبر مظاهری انتشارات پارسایان» و کتاب « انتخاب همسر» از ابراهیم امینی از انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی و کتابهای دیگر در همین زمینه.
همچنین مشورت کردن با افراد کارشناس و مجرب، اطلاعات بسیار ارزشمندی را می‏تواند در اختیار انسان بگذارد، بعد از اینکه مجموعه‏ای از اطلاعات را از طریق خانواده، مشورت با افراد کارشناس و مجرب و مطالعه بدست آوردید، آنگاه نوبت به جلسات حضوری و گفتگو می‏رسد. طبیعی است که اگر این فرآیند به صورت صحیح و دور از احساسات انجام بگیرد درصد بالایی از اطلاعات لازم را برای انسان فراهم میشود. در جلسات حضوری بیشتر باید توجه به مسائلی مانند: تعادل روحی، سلامت جسمانی، قیافه ظاهری و نگاه کلی فرد به زندگی مورد توجه قرار گیرد. برای بدست آوردن تعادل روحی که اهمیت بسیار زیادی دارد ،باید رفتار فرد را مانند نحوه سخن گفتن او، انسجام کلامی او. طریقه نشستن و حرکات و سکنات او مورد توجه قرار گیرد. اگر در این گونه امور وضعیت عادی داشت تا حدودی می‏توان به تعادل روحی او نیز پی برد.

موضوعات و سؤالات قابل طرح در این گونه گفتگوها مختلف است. زیرا افراد عقیده ها, آرمانها, هدفها و خواسته های آنان گوناگون است. اما بعضی از مطالب عمومی بوده و می توان آنها را طرح کرد که عبارتند از:

1. سؤال از خط مشی کلی زندگی آینده و این که زندگی را بر چه مبنایی می خواهید استوار و اداره کنید؟ مثلاً: تا چه اندازه به قوانین و دستورات اسلام و تکالیف عملی و دینی آن پایبند هستید و می خواهید تا چه اندازه زندگی را بر اساس آن بنا کرده و در تصمیم گیریها آنها را مورد توجه قرار می دهید؟

2. پرسش از اهداف آینده : هدفهایی که قصد دارید در زندگی آینده دنبال کنید چیست؟ و یا درباره ی هر یک از آرمانها و هدفهای تحصیلی , اخلاقی , اجتماعی , شغلی و... به شکل جزئی تر سؤال صورت گیرد.

مثلا:تا چه اندازه به ادامه ی تحصیل و پیشرفت علمی پایبند هستید؟ به چه شغلی علاقه مند بوده و چه شاخصه هایی باید داشته باشد و از نظر اخلاقی تا چه اندازه به دستورهای اخلاقی و آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی توجه دارید و...

3. پرسش از صفات اخلاقی و خصوصیات فردی یکدیگر.

4. پرسش از خواسته ها و انتظارات طرفین از یکدیگر.مثلاً: از همسر مطلوب خود چه انتظاری دارید؟

5. پرسش از چگونگی برخورد و رفتار و میزان ارتباط با خانواده و بستگان و خویشان یکدیگر.

6. پرسش از نظرات یکدیگر درباره ی شیوه تربیتی فرزندان آینده .

7. پرسش از عیوب و نواقص و بیماریهای مزمن یکدیگر.

لازم به ذکر است در چنین جلسه ای باید دو طرف صادقانه از حقایق و ویژگیهای واقعی یکدیگر خبر دهند و در صدد گمراه کردن یا فریب دادن یکدیگر بر نیایند بلکه باید با کمال شجاعت و به طور صادقانه پاسخ گوی پرسش های یکدیگر باشند.

جمعه 23 دی 1390برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : ابوذر

چه رفتارهایی موجب کاهش تمایلات جنسی زوجین می شود؟

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد با بیان اینکه:« تمام زنان از همسر خود یک اسطوره شکست ناپذیر در ذهن خود دارند و آن عبارتست از وفاداری و پایبندی مطلق  مرد به  زندگی مشترک افزود :زمانی که این اسطوره بشکند به ناگاه همه چیز فرو می پاشد.»

دکتر محمد حسین اخوان تقوی در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز گفت:«اولین و مهمترین اصل در زندگی زناشویی تعهد و پایبندی به همسر و مقید بودن به روابط زناشویی در چارچوب خانواده است.تمام زنان از همسر خود یک اسطوره شکست ناپذیر در ذهن خود دارند و همسر خود را مردی وفادار و پایبند به زندگی می دانند اما زمانی که روابط به خارج از چارچوب خانواده کشیده شود این اسطوره می شکند و حتی اگر مرد برای همیشه چنین روابطی را کنار بگذارد دیگر اعتماد زن به وی همچون گذشته نخواهد بود و مرد بازنی با  نفرت و خشم فروخورده روبروست و دیگر گرمای روابط گذشته احساس نمی شود.»

وی رابطه جنسی خارج از چارچوب خانواده را  اجل معلق زندگی تشبیه کرد و گفت : زمانی که این اتفاق می افتد ممکنست مرد نیز دیگر احساس گذشته را نسبت به همسر خود نداشته باشد و مدام در ذهنش دست به مقایسه بزند و ممکن است دیگر هیچ لذت و آرامشی را در کنار همسر خود احساس نکند .بنابراین مهمترین اصلی که موجب کاهش تمایلات جنسی زوجین نسبت به یکدیگر می شود عدم تعهد و پایبندی است که موجب می شود روابط زناشویی به سردی گراید ..»

دکتر اخوان تقوی تاکید  کرد:«این بحث در دنیای مجازی نیز صادق است و دیدن ماهواره و تصاویر مستهجن برای تحریک شدن موجب عادت می شود و بر کاهش اعتماد به نفس تاثیر گذاشته و گاهی برخی از زوجین با مشاهده این فیلم ها دست به مقایسه زده و به تقلید از این فیلم ها کارهای غیرمعمول و آسیب زننده و دردناک انجام می دهند که موجب دوری و پرهیز از نزدیکی می شود.»

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد افزود:«همانطور که در مصاحبه های قبل اشاره شد زندگی زناشویی به دو بخش داخل بستر خواب و خارج از بستر خواب تقسیم می شود و هر دو قسمت در گرمای رابطه زناشویی موثر هستند.

زوجینی که مدام جنگ لفظی،مناقشه  و یا درگیری فیزیکی دارند مسلما رابطه خوبی در بستر خواب با یکدیگر نخواهند داشت. از سوی د یگر زوجینی که  از بستر خواب به عنوان ابزاری برای قدرت نمایی ، کینه توزی و شیوه ای برای امتیاز گیری  استفاده می کنند موجب ایجاد احساس سردی در طرف مقابل می شوند .

وی ادامه داد:«نکته مهم دیگر که در سردی روابط زناشویی موثر است بی توجهی به ایفای نقش همسری است ما در زندگی اجتماعی خود نقش های متفاوتی داریم و برای ایفای درست آنها تلاش می کنیم .باازدواج زن ومرد نقش تازه ای به نام نقش همسری را عهده دار می شوند اما گاه  یادمان می رود که بایستی برای ایفای کامل این نقش وقت و انرژی صرف کنیم .خانه را فقط محلی برای استراحت و تماشای تلویزیون می دانیم و به همسر خود کم توجهیم .بی توجهی به نقش همسری بویژه  با تولد بچه شدت بیشتری پیدا کرده و زوجین تمام توجه خودرا معطوف  فرزندان می کنند .

دکتر اخوان تقوی افزود:«برخی از مشکلات وموانع رایج در زندگی به کرات بر روی سردی روابط زناشویی تاثیرگذار است به عنوان مثال خستگی بیش از اندازه به علت کار طولانی وپرزحمت یا محیط کار پراسترس و پرتنش و یا به علت  نامناسب بودن شیوه زندگی وکم  تحرکی  به شدت بر روی روابط زوجین تاثیر می گذارد همچنین مسائل و مشکلاتی همچون مشکلات مالی، شغلی، تحصیلی نیز خودآگاه و یا ناخودآگاه بر روابط زن و شوهر تاثیرگذار است.»

وی ادامه داد:«برخی نگرانی ها و ترس ها مانند ترس از باردار شدن و یا ترس از دیده شدن توسط فرزندان نیز می تواند بر روابط زناشویی تاثیر منفی بگذارد. همچنین سیگار کشیدن در درازمدت می تواند منجر به ناتوانی جنسی شود و یا چاقی موجب کاهش میل جنسی و بروز اختلالات جنسی می شود.»

مسوول آموزش کلینیک سلامت خانواده دانشگاه شاهد افزود:«نکه مهم دیگر قابل اشاره این است که برخی  زوجین تمام اوقات فراغت خود را پر می کنند و این کار غلط است. ما دستورالعملی برای افراد مجردی که خودارضایی می کنند داریم و آن پرکردن تمام اوقات فراغت با مطالعه و تفریجات سالم و فعالیت های جمعی واجتماعی است اما این دستورالعمل در مورد زوجین برعکس است . آنها حق ندارند تمام وقت خالی خود را به دید و بازدید وسفر و ورزش و خرید ونظایر آن  بگذرانند بلکه بایستی وقتی را برای با هم بودن و باهم خلوت کردن اختصاص دهند.

نکته مهم دیگر بی توجهی  به اراستگی ووضع ظاهری  است .بی توجهی به وضع ظاهری و نظافت وبهداشت شخصی می تواند دلیل دیگری  برای سردی روابط زناشویی باشد. »

وی ادامه داد:« از دیگر نکاتی که بر روابط زناشویی تاثیرگذار است و موجب سردی روابط زن و شوهر می شود کلیشه ای شدن روابط است به این معنی که بعد از گذشت مدتی از زندگی زناشویی زوجین نمی دانند چه کار جدیدی کنند تا انگیزه های همسر خود را افزایش دهند .باید گفت همانطوری که زوجین برای کار و زندگی و آینده فرزندان خود برنامه ریزی می کنند بایستی برای روابط زناشویی خود طراحی های جدید وبرنامه ریزی داشته باشند .برای مثال افزایش ابراز محبت واستفاده از راه های جدید برای ابراز آن  برای  گرم تر کردن  روابط زناشویی بسیار مهم است.

همچنین ضروریست زوجین  برای روابط زناشویی خود مانند تمام  کارهای روزمره زندگی در داخل برنامه هفتگی وقتی را اختصاص دهند و به انجام آن باتوافق هم مقید باشند .در غیر اینصورت دغدغه ها و مشغله های مختلف زندگی جای ان را پر می کنند  و روبط جنسی زوچین رفته رفته از زندگی زناشویی حذف می شود.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : ابوذر

رابطه انزال زودرس و اعتماد به نفس
هرچند معیار دقیقی برای زمان انزال وجود ندارد، اما در تعداد زیادی از متون، به انزالی كه كمتر از 2دقیقه و بدون كنترل شخص روی دهد، «انزال زودرس» می‌گویند...
 
ممکن است حس کنید از رابطه زناشویی‌تان لذت نمی‌برید و علت آن را انزال زودرس بدانید اما مشکل انزال زودرس حالتی تعریف شده است و به انزال غیرقابل كنترلی گفته می‌شود كه مكرر و بر خلاف میل شخص و بدون كنترل، قبل از نزدیكی یا مدت زمان بسیار كمی پس از آن و با میزان تحریك كم و برخلاف میل فرد انجام می‌گیرد...
 
این مساله می‌تواند باعث نارضایتی جنسی در 2 طرف شود و اضطراب ناشی از این مشكل را تشدید كند. اغلب مبتلایان، دچار مشكل عصبی می‌شوند و احساس شرم و ناراحتی می‌كنند.
این افراد مضطرب هستند و از اینكه نمی‌توانند تماس جنسی موفقی داشته باشند، در رنج و عذاب به سر می‌برند. وقتی این اضطراب، به اضطراب اولیه افراد مبتلا اضافه می‌شود، مشكل را تشدید می‌كند.
در بیشتر موارد، انزال زودرس عامل یا دلیل خاصی ندارد. شرطی‌شدن، عوامل فرهنگی، ازدواج‌های پرتنش، تجربه جنسی كم در اوایل ازدواج، عوامل روانی، مصرف مواد، برخی عوامل پزشكی و... می‌توانند باعث انزال زودرس شوند.
تكرار این مساله و احتمال سرزنش همسر، می‌تواند فرد را دچار اختلال در عزت‌نفس كند. اعتمادبه‌نفس پایین نیز باعث تشدید انزال زودرس، به وجود آمدن سیكلی معیوب و تثبیت بیماری می‌شود. این اعتمادبه‌نفس در موفقیت‌ها تقویت و در شكست‌ها و ناكامی‌ها كم می‌شود بنابراین انزال زودرس و اعتمادبه‌نفس، رابطه تنگاتنگی دارند و همدیگر را تقویت یا تضعیف می‌كنند زیرا یكی از عوامل مهم و موثر در انزال زودرس، عدم اعتمادبه‌نفس برای شروع یا اداره‌ خوب یك رابطه زناشویی است.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : ابوذر

 
دلیل ارتباط زنان متاهل با پسران مجرد
 
 
متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم.

به گزارش قشم دیلی به نقل از برنا، متاسفانه امروزه به دلایل مختلف و برخی ناهنجاری فرهنگی شنیده می‌شود که در مواردی جزئی شاهد روابط بین زنان متاهل با پسران و یا مردان متاهل هستیم که این روابط بسیار آسیب زا و مخرب است. خیانت‌های زنانه عوامل مختلفی دارد که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد:

۱- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانی‌که بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود می‌آید و مشکلات شخصیتی باعث می‌شود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانت‌ها می‌شود.

زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آن‌ها برقرار باشد، احتمال خیانت در آن‌ها بسیار کم است.

۲- گذشته بی‌بند و بار زن
یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بی‌بندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده‌ است و تربیت غلط گذشته باعث می‌شود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشته‌اند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستی‌های دوران مجردی خود را نمی‌توانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در‌‌ همان چارچوب به روابط خود ادامه می‌دهند.

۳- احساس تنهایی کردن
مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی می‌تواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانی‌که می‌خواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی می‌بینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمی‌تواند برای آن‌ها وقت بگذارد گرایش پیدا می‌کنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.

۴- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگی‌های طرفین می‌تواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطه‌ها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل می‌توانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریم‌های خانواده شکسته می‌شود و افراد پایبند چارچوب‌های اخلاقی نیستند.

۵- دوران مجردی محدود
برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشته‌اند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را می‌بینند که زنان و مردان، رابطه آزادانه‌ای با هم دارند. این افراد چون می‌خواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو می‌اورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر می‌توانند انگیزه خیانت را زیاد کند.

۶- مشکلات اقتصادی
مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوب‌های اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار می‌کند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فرا‌تر از چارچوب خانواده رو می‌آورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.

در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو می‌آورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت می‌کند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی می‌کند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.

۷- تنوع طلبی
علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بار‌ها و بار‌ها ازدواج کرده است.

بهترین راهکار این است که باید علت این رابطه‌ها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روان‌شناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی داردو یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.

برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانواده‌ها باید آموزش ببینند. آموزش‌هایی از طریق رسانه‌های گروهی، تلویزیون، رادیو و… باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر می‌تواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : ابوذر

تمام مشخصاتي كه از ما مردان نمي‌دانيد
 
 
 


وقتي آرام و بي‌سروصدا داخل كشوي لباس را كه از تميزي برق مي‌زند، مي‌گرديم، حقيقتش جرات اين را نداريم كه از شما براي بار دهم و شايد هزارم بپرسيم «عزيزم!جوراب‌هاي منو نديدي؟» اما خيلي عجيب است اين‌كه اصولا شما در يك چشم بر هم زدن مي‌توانيد وسايل گمشده را پيدا كنيد آن هم با چه سرعت باورنكردني! بگذاريد بگوييم:« شما مثل كريستف كلمب كاشف اشياي گمشده ما هستيد.»



ارثيه مردانه ما

اين‌كه زنان مرموز و پيچيده هستند و نمي‌توان به راحتي آن‌ها را شناخت، حقيقتي بود كه از زمان تولد مثل يك ارثيه خانوادگي نسل‌به‌نسل براي ما مردان گفته شد و ما هم باور كرديم شما زنان را نمي‌شود شناخت. حتي اگر باور هم نمي‌كرديم در نخستين برخورد با يك خانم متوجه اصل موضوع مي‌شديم اين‌كه جواب بله شما زنان، گاهي به معناي خير و جواب خير هم گاهي به معناي بله است اما طي ساليان دراز متوجه شديم كه گاهي جواب بله همان معناي بله را مي‌رساند و جواب خير هم همين‌طور اما براي كشف چنين معمايي بايد آنقدر باهوش و كاركشته بوديم كه تفاوت بله و خير شما زنان را با فرصتي كم به دست مي‌آورديم آن هم در صدم ثانيه چون هرگونه مكث و تعللي در جواب، رنجش شما زنان را به‌دنبال خودش داشت. راستش را بخواهيد ما از اين جمله شما زنان خيلي متعجب مي‌شويم؛ اين‌كه مي‌گوييد ما مردان اصولا كم حرف مي‌زنيم و شخصيت پيچيده‌اي داريم. شما اسمش را گذاشته‌ايد «مرموز» اما باور كنيد براي ما مردان وقتي در جواب سوال‌تان مي‌گوييم بله يا خير هيچ‌چيز ديگري پشت اين كلمه وجود ندارد. ما صريح حرف مي‌زنيم پس بي‌جهت به‌دنبال پيچيدگي جملات ما مردان نباشيد.



يك ويژگي مشترك

شايد باور نكنيد اما به همان اندازه‌اي كه شما به ظاهر و سرو‌وضع‌تان حساس هستيد، ما مردان هم به اين موضوع خيلي اهميت مي‌دهيم. اين‌كه شما در مورد ظاهر و لباس‌هاي‌مان چه فكر و نظري داريد، خيلي براي‌مان اهميت دارد. وقتي قرار است براي بار اول با كسي كه تصميم داريم با او ازدواج كنيم، قرار ملاقات داشته باشيم مثل خود شما در مورد لباسي كه قرار است به تن‌مان كنيم وسواس داريم. يك چيز را هم به خاطر داشته باشيد و آن اين‌كه از نظر ما هر لباسي كه شما انتخاب مي‌كنيد برازنده شماست و براي همين وقتي از ما در مورد انتخاب لباس‌هاي‌تان سوال مي‌كنيد، ما را بيشتر گيج مي‌كنيد.



چيزي كه از آن وحشت داريم

وقتي مي‌گوييد «ديگر با من حرف نزن» يا وقتي آن قدر عصباني هستيد كه نمي‌خواهيد در مورد احساسات خودتان با ما صحبت كنيد، در تمام آن لحظات برخلاف ظاهرمان كه بيشتر شما تصور مي‌كنيد سرد و بي‌تفاوت هستيم، اصلا چنين حسي نداريم. اگر شما هم در بدو تولد با نسخه‌اي مردانه بزرگ مي‌شديد و احساسات، دردها و هيجانات خود را زير ظاهر مردانه‌تان پنهان مي‌كرديد، بهتر ما را درك مي‌كرديد. بين خودتان بماند، گاهي‌اوقات حتي جرات ابراز احساسات‌مان را براي شما نداريم زيرا مي‌ترسيم حقيقت وجودي ما شما را نااميد كند. البته منظورمان رانندگي سريع و شسته رفته نبودن‌مان كه شما را كلافه كرده، نيست بلكه ويژگي‌هايي است كه اگر بخواهيم بيان‌شان كنيم وحشت اين را داريم كه از سمت شما طرد شويم.



نه به اندازه شما ظريف

فكر مي‌كنيم اين باور كه زنان را فقط مهربان و احساسي معرفي مي‌كنند كمي نادرست است. هرچند ما به اندازه شما زنان سرشار از احساسات نيستيم اما مانند شما به محبت نياز داريم. ما به‌گونه‌اي تربيت شده‌ايم كه نمي‌توانيم اين بخش وجودي‌مان را براي شما ابراز كنيم اما باور كنيد براي ما مردان هيچ‌چيز لذت‌بخش‌تر از توجه و محبت شما زنان وجود ندارد. وقتي همسرمان ما را به يك فنجان چاي دعوت مي‌كند يا وقتي با يك هديه كوچك غافلگيرمان مي‌كند، سراز پا نمي‌شناسيم اما پيش خودتان بماند: « ما ياد گرفته‌ايم اين خوشحالي را به اندازه شما ابراز نكنيم.»

سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : ابوذر

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. در حد توان علمی،دینی و تجربی در مورد مسائل مربوط به ازدواج به شما دوستان مشاوره و راهنمایی خواهم داد.منتظر نظرات،پیشنهادات و انتقادات شما هستم. به شما بازدیدکننده عزیز پیشنهاد میکنم مطالب گذشته موجود در آرشیو رو هم حتما مطالعه کنید.
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 112
بازدید ماه : 197
بازدید کل : 70273
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content